بعد از کنسرت تهیونگ چه اتفاقی افتاد (پارت دوم)
بعد از اینکه کنسرت اعضای بی تی اس تموم شد و اهنگی که تهیونگ خوند تموم شد همه رفتن سر زندگیشون تو سالن فقط یکی موند که اون ات بود دوست ات رفت پیش اعضای بی تی اس که ازشون اجازه بگیره ات و تهیونگ عشق همدیگر بشن اخه ات روحیه اش خوب نیست دوست ات رفت پیش نامجون و با نامجون حرف زد و قضیه ات رو بهش گفت وقتی موضوع رو فهمید نلمجون برای ات خیلی ناراحت بود به دوست ات گفت شما برید من حتما بهتون خبر میدم شماره تماس دوست ات گرفت که بهش خبر بده چند روز بعد نامجون به تهیونگ زد تهیونگ گفت چه عجب این موقع چطور شد که بهم زنگ زدی نامجون اتفاقی افتاده که این موقع شب بهم زنگ زد نامجون گفت میخوام درباره یه موضوعی باهات حرف بزنم تهیونگ گفت
چه موضوعی خیره ایشالله نامجون گفت دختری به اسم ات رو میشناسی تهیونگ گفت اره همونی که برای کنسرتمون با دوستش اومده بود نامجون گفت اره ات روحیش بد است افسردگی گرفته دوستش ازم خواست باهات حرف بزنم که تو رو راضی کنم که عشق ات شی و حالشو خوب کنی تهیونگ گفت اممم داداش نمیدونم چی بگم اما اگه بهم اجازه بدی فردا صبح بهت خبر میدم نامجون گفت باشه منتظرم نزار اونا منتظر خبرهستن تهیونگ گفت باشه وقتی که من نامجون رفت تهیونگ تا نصفه شب نشست فکراشو و قبول کرد عشق ات شه فردای اون روز تهیونگ به نامجون زنگ زد گفت نامجون من قبول کردم باشه حرفی ندارم نامجون از شنیدن این حرف تهیونگ خوشحال شد
امیدوارم خدشتون اومده باشه
لایک ۴
کامنت ۵
فالور ۶
چه موضوعی خیره ایشالله نامجون گفت دختری به اسم ات رو میشناسی تهیونگ گفت اره همونی که برای کنسرتمون با دوستش اومده بود نامجون گفت اره ات روحیش بد است افسردگی گرفته دوستش ازم خواست باهات حرف بزنم که تو رو راضی کنم که عشق ات شی و حالشو خوب کنی تهیونگ گفت اممم داداش نمیدونم چی بگم اما اگه بهم اجازه بدی فردا صبح بهت خبر میدم نامجون گفت باشه منتظرم نزار اونا منتظر خبرهستن تهیونگ گفت باشه وقتی که من نامجون رفت تهیونگ تا نصفه شب نشست فکراشو و قبول کرد عشق ات شه فردای اون روز تهیونگ به نامجون زنگ زد گفت نامجون من قبول کردم باشه حرفی ندارم نامجون از شنیدن این حرف تهیونگ خوشحال شد
امیدوارم خدشتون اومده باشه
لایک ۴
کامنت ۵
فالور ۶
۳.۵k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.