رویایی که تبدیل به واقعیت شد پارت ۱۰۸
جونگ کوک خوابید کنارم و پتورم کشید روم کوک:درد داری من:آره کوک:وایسا برم قرص بریم داشت میرفت که دستشو گرفتم کوک:چیه من:نرو🙂 کوک:خیله خوب نمیرم من:پیشم بمون کوک:باشه نمیرم گائول ماه عسل من:ایران کوک:اوهوم من:چرا رمزی حرف میزنی مگه کسی اینجا هست😐😂 کوک:نه من:میخوای بدونی کی بریم کوک:اوهوم من:پس فردا کوک:خوبه هرچی تو بگی من:😍 بعد رفتم تو بغلش و به هم نگاه کردیم کوک:گائول من:جونم کوک:الان بلخره به هم رسیدیم و کنار همیم بعد دستمو گرفت من:اوهوم و این عالیه که تو پیش منی و من پیش توام کوک:به نظرم یجورایی سرنوشتمون به هم گره خورده بود من:اوهوم بعد صورتشو آورد نزدیک صورتم و تو چشمام نگاه کرد و موهامو میزد کنارم کوک:گائول خیلی دوست دارم هنوزم میگم دیوونتم و روانیتم این چند جمله از دهن من نمیوفته من:منم همینطور و منم خیلی دوست دارم بعد جونگ کوک دماغشو زد به دماغم و لباشو چسبوند رو لبام و لبامو مک زد خورد بدنشو به بدنم چسبوند و دستشو گذاشت رو صورتم من:عزیزدلم کوک:نفسم من:زندگیم کوک:همه ی دار و ندارم تویی یوی یدونم خانوم خودمی خود من مال منی از این به بعد هم اگه کسی اکه گل نازک تر بهت بگه نه تنها تهدیدش میکنم بلکه میکشمش مزاحمت برای همسر بنده مطلقن ممنوعه من:پس سفت نگهم دار نبرنم😂 کوک:سفت نگه داشتم(سفت نگه داشتَ بیدم😂🤣 هرجا میرفت با او میرفتم بیعرضه نَبیدم😂🤣)کسی جرئت نمیکنه بگه خوشگل خانوم
نزدیک شدن به همسرم=مرگ حتمی👿🔪😂 من:خطم جلسه🙂😂 بعد باهم خندیدیم و بعد گفت کوک:گائول میخوام همیشه همینجوری بخندی من با خندهات انرژی میگیرم من:فدات شم زندگیم کوک:یکی یدونه من نفسم
نزدیک شدن به همسرم=مرگ حتمی👿🔪😂 من:خطم جلسه🙂😂 بعد باهم خندیدیم و بعد گفت کوک:گائول میخوام همیشه همینجوری بخندی من با خندهات انرژی میگیرم من:فدات شم زندگیم کوک:یکی یدونه من نفسم
۸.۲k
۲۱ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.