فیک درخواستی جونگ کوک
پارت 6:
ا/ت: لیاااااااا چیشده چرا رنگت پریده ؟ چی تو اون نامه نوشته ؟ اصلا بده بببینم نامه روو(مضطرب)
ا/ت نامه رو از لیا گرفت شروع کرد به خوندن
چیزی که تو نامه نوشته بود:
هیییی ا/ت بیچاره جونگ کوک ترکت کرد ؟ خیلی ناراحتی ؟ اصلا نظرت چیه که گریه کنی کوچولو؟ (با لحن مسخره کردن)
این چیزایی که الان بهت میگمو خوب تو گوشات فرو کن، جونگ کوک دیگه مال منه هم خودش هم اموالش پس سعی نکن که کاری کنی که بعدا پشیمون بشی ، اگه نزدیکش بشی نه جون تو رو تضمین میکنم نه جون جونگ کوک ، پس اگه واقعا دوستش داری فراموشش کن در ضمن یادتم نره که تو یه ادم بدختی پس لقمه گنده تر از دهنت نگیر
بای بای تا ابد ا/ت جون
ویو ا/ت : بعد از خوندن نامه احساس کرد گونم خیس شده ، دستمو کشیدم رو صورتم، چی ....؟ من گریه کردم ...، اونم برای حرف یه هر*زه ای مثل اون ..... اما..اما اون راست میگه منو جونگ کوک از اولش هم بهم نمی خوردیم پس...پ..س یعنی .. باید فراموشش کنم (گریه ا/ت شدید شد) اهههه لعنتی این اشکای مضخرف چین؟ چرا نمی تونم جلوشونو بگیرم ؟ اخه.. اخه برای چی دارم برای کسی که حتی ذره ای هم براش مهم نیستم گریه میکنم ، دیگه تمام شد همه چی تمام شد فراموشش میکنم و زندگیمو از اول میسازم
از زبان ادمین : ا/ت نامه رو پاره کرد و انداختش سطل آشغال (آفرین دختر خوب😂)
لیا: ا/ت برای چی پارش کردی؟
ا/ت : ولش دیگه نمی خوام راجبش صحبت کنم راستی ناهار چی داریم؟
لیا که با تعجب به ا/ت نگاه میکرد بعد چند دقیقه به خودش اومد و گفت
لیا: نودل و کیمچی
ا/ت : آخ جونننننن ، پس بزن بریم تو کارش .....(ادامه دارد)
ا/ت: لیاااااااا چیشده چرا رنگت پریده ؟ چی تو اون نامه نوشته ؟ اصلا بده بببینم نامه روو(مضطرب)
ا/ت نامه رو از لیا گرفت شروع کرد به خوندن
چیزی که تو نامه نوشته بود:
هیییی ا/ت بیچاره جونگ کوک ترکت کرد ؟ خیلی ناراحتی ؟ اصلا نظرت چیه که گریه کنی کوچولو؟ (با لحن مسخره کردن)
این چیزایی که الان بهت میگمو خوب تو گوشات فرو کن، جونگ کوک دیگه مال منه هم خودش هم اموالش پس سعی نکن که کاری کنی که بعدا پشیمون بشی ، اگه نزدیکش بشی نه جون تو رو تضمین میکنم نه جون جونگ کوک ، پس اگه واقعا دوستش داری فراموشش کن در ضمن یادتم نره که تو یه ادم بدختی پس لقمه گنده تر از دهنت نگیر
بای بای تا ابد ا/ت جون
ویو ا/ت : بعد از خوندن نامه احساس کرد گونم خیس شده ، دستمو کشیدم رو صورتم، چی ....؟ من گریه کردم ...، اونم برای حرف یه هر*زه ای مثل اون ..... اما..اما اون راست میگه منو جونگ کوک از اولش هم بهم نمی خوردیم پس...پ..س یعنی .. باید فراموشش کنم (گریه ا/ت شدید شد) اهههه لعنتی این اشکای مضخرف چین؟ چرا نمی تونم جلوشونو بگیرم ؟ اخه.. اخه برای چی دارم برای کسی که حتی ذره ای هم براش مهم نیستم گریه میکنم ، دیگه تمام شد همه چی تمام شد فراموشش میکنم و زندگیمو از اول میسازم
از زبان ادمین : ا/ت نامه رو پاره کرد و انداختش سطل آشغال (آفرین دختر خوب😂)
لیا: ا/ت برای چی پارش کردی؟
ا/ت : ولش دیگه نمی خوام راجبش صحبت کنم راستی ناهار چی داریم؟
لیا که با تعجب به ا/ت نگاه میکرد بعد چند دقیقه به خودش اومد و گفت
لیا: نودل و کیمچی
ا/ت : آخ جونننننن ، پس بزن بریم تو کارش .....(ادامه دارد)
۷.۶k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.