حوس عشق پارت ۷۲

قهوه ها رو برداشتیم تو یه لیوان گنده بود نمیدونم چرا بعد من تا تهشو خوردم خوردم همون موقع حس کردم دارم آتیش میگیرم خشک شدم رو مبل تکون نمیخوردم انگار که نشسته ایسته قلبی کردم جونگ کوک سوخت بود ولی من مرده بودم انگار کوک:چیکار کردید بعد همه خندیدن یه نگاه به من کردن تهیونگ:میرا کوک:میرا چی شد میرا یه چیزی بگو همون موقع قش کردم افتادم یوری تو بغل جونگ کوک کوک:یعنی من شماهارو
از زبون جونگ کوک
من:میرا میرا خدایش از این شوخیا حداقل یه چیز دیگه میریختید میرا تهیونگ:بزار آب بیارم من:مردشور همتونو باهم ببرن نامجون:هی من توش نبودم اونا شیش تایی تصمیم گرفتن جین:دروغ میگه اونم تویه نقشه حضور داشت یهو نامجون دستشو گرفت بالا نامجون:بزنم نصفت کنم من:ببند الان فقط میرام من میرارو باد میزدم تهیونگ آب و آوردم من:بدش من تهیونگ:نه صبر کن بعد تهیونگ آب و پاچید تو صورت میرا چشماشو باز کرد بعد گریه کرد میرا:آههههه سوختمممم😭😭😭😭😭😭😭😭 من:میرا خوبی میرا:نه دارم میسوزم ته آب مونده بود دادم بهش خورد اشکاشم پاک کردم بعد عصبی نگاه کرد بعد قهر کرد دست به سینه نشست و به یه نقطه با اخم خیره شد هرچیم بهش میگفتیم هیچ نمیگفت سوکوت فقط پسرا ترسیده بودن بعد سرشو به شکل ترسناکی تکون داد من:عشقم چیزی نشده بعد سرشو برگردوند طرف من(الان هیچی نگو جونگ کوک میرا عصبیه😐😂😂😂😂😂🤣) سرشو برگردوند با اخم و لبخند ملیح(این قیافش خیلی ترسناکه😨 وقتی اخم میکنه و لبخند ملیح میزنه شبی شیاطین میشه☺😂🤣🤣😂چشماشم از تندی قرمز یا محمد☺😂🤣🤣😂) هیچی نگفتم دهنم بسته شد چون از یه طرف اخمش بود و چشمای قرمزش و خنده ی ملیخش بهم از رویه عصبانیت بعد پاشد همه ترسیده بودن جین اروم گفت جین:اگه مردم ححححلالم کککنید جیهوپ:منو بیشتر حلال کنید چون من کردم بعد پاشد رفت تو آشپز خونه با همون اخم تا دو ساعت نیومد منم پاشدم دنبالش رفتم تو آشپز خونه یکم فاصله گرفتم ازش ولی بعد رفتم جلو دستمو بردم سمت کمرش آروم بعد چسبوندمش به خودم همون موقع رفت اونور من:عشقم چرا از من دلخوری مگه من کردم من خودمم قربانی بودم چرا از من عصبانی من خودم سوختم نمیخوای چیزی الان با من قهر کردی میرا:با تو قهر نیستم چون خودتم سوختی من:پس چرا به من یه جوری نگاه میکنی انگار من کردم و دوست نداری کنارت باشم میرا:این عصبانیته منه وقتی یکی کاری بکنه طرف مقابلو نمیبینم من:یعنی الان تو منو نمیبینی انقدر عصبی میرا:عشقم من:هوم میرا:حرف نزن اینارو بردار تا من به حسابشون برسم یه نگاه انداختم دیدم انگار تو قهوه ی همشون یه چیزایو قاطی کرد میرا:جونگ کوک نفت داری از این سیاها من:میخوای چیکار میرا:بده میخوام من:ولی میرا:عشقم نفت من:خیله خوب