لباس های جنگ پیروز شدم جنگو برات ولی تور باخت دادم!
درخت های پوسیده جنگ های ناتمام خسته تر از همیشه.
یه سرباز نا امیدم چیکار کنم مستی بپره؟ قربان من عاشق شدم؟
عروس تنگ نا برام نا نداشته همیشه سردم حالم بد بود موقع غروب مخصوصا موقع ساعت های 6 نیم بعد ظهر!
من تنها تر از همیشم چطور یه سرباز عاشق میشه ولی چطوری من باید سر عشقمو بالای یه درخت پوسیده بیبینم؟!
من تنها شبی که خستم موقع تنهاییامه!
درد داشت وقتی میدی خسته تر از همه ایی ولی باید ادامه میدادی ولی چطور خسته بودم نمیتونستم من اونو دیدم سر بیرونشون صداهای تو سرم فقط تو فکر انتقام خونین بودن من سوگند خوردم خسته بمونم جنگ زده بمونم چون بهت قول دادم چون تو گفتی:اگه رفتم بهم قول میدی خسته بمونی با نا امیدی و همچو امیدی پی غروب خسته ادامه بدی و کمی لبخند بزن در نبودم چون من پیشتم هواتو دارم !
حالا تو تنهایم باید همش این جمله کوفتی تکرار شه نمیدونی چه حسی داشتم وقتی سرتو گرفتم تو دستم با فریاد های خفه داد میزدم طوری که صدامو منطقه برداشت من با لباس های جنگ پیروز شدم جنگو برات ولی تورو باخت دادم!:)
یه سرباز نا امیدم چیکار کنم مستی بپره؟ قربان من عاشق شدم؟
عروس تنگ نا برام نا نداشته همیشه سردم حالم بد بود موقع غروب مخصوصا موقع ساعت های 6 نیم بعد ظهر!
من تنها تر از همیشم چطور یه سرباز عاشق میشه ولی چطوری من باید سر عشقمو بالای یه درخت پوسیده بیبینم؟!
من تنها شبی که خستم موقع تنهاییامه!
درد داشت وقتی میدی خسته تر از همه ایی ولی باید ادامه میدادی ولی چطور خسته بودم نمیتونستم من اونو دیدم سر بیرونشون صداهای تو سرم فقط تو فکر انتقام خونین بودن من سوگند خوردم خسته بمونم جنگ زده بمونم چون بهت قول دادم چون تو گفتی:اگه رفتم بهم قول میدی خسته بمونی با نا امیدی و همچو امیدی پی غروب خسته ادامه بدی و کمی لبخند بزن در نبودم چون من پیشتم هواتو دارم !
حالا تو تنهایم باید همش این جمله کوفتی تکرار شه نمیدونی چه حسی داشتم وقتی سرتو گرفتم تو دستم با فریاد های خفه داد میزدم طوری که صدامو منطقه برداشت من با لباس های جنگ پیروز شدم جنگو برات ولی تورو باخت دادم!:)
۱.۹k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳