عشق بی انتها پارت ۶۵
#بوساگ
کوک:آخه دختری احمق مگه کسی میتونی تو رو از من بگیره من بهت گفته بودم نمیزارم کسی ازم بگیرتت گفته بودم ولت نمیکنم حتی اگه خودتم بخوای بازم ولت نمیکنم کسیم جرئت نداره بین مارو بهم بزنه حتی اگه ساعقه هم بزنه به همون بازم از هم جدا نمیشیم پس دیگه از ایت فکرای احمقانه نکن من:باشه اما توهم دیگه قهر نکن خوب کوک:باشه بعد گرفتم بغلش کردم اونم بغلم کرد سفت بغلم کرد کلشو توی گردنم و موهام میبردو گردنمو میبوسید کوک:بهت قول میدم که هیچ وقت از پیشت نمیرم و نمیزارم ازم جدا بشی هیچکس نمی تونه بین مارو از هم فاصله بندازه هیچکس نمی تونه تو رو ازم بگیره هیچکس حق اینکه بخواد تو رو ازم بگیره نداره تو مال خودمی مال منی نمیزارم مال کسه دیگه ای بشی من:جونگ کوک دوست دارم کوک:من بیشتر من اندازه ی کهکشان دوست دارم میمیرم برات جونم برات میره تو همه ی زندگیه منی (روح نویسنده:هققق 🤧🤧)من:توهم زندگیه منی تنها کسی هستی که دارم جونگ کوک چقدر خوبه که تورو دارم کوک:بوساگ میدونی تو برام مثل چیه من:مثل چی کوک:تو از الماسم سر تری یه چیز اونور تر تو یه گنج بزرگی که خیلی ارزشمنده چشمات توش اقیانوس اون لبای صورتی و شیرینت و اون لبخندات که هر روز بیشتر عاشقم میکنه دستمو گرفته بود از هم جدا شده بودیم اون بدن سفید و برفیت که کلی تحریک کنندس اون نگاه هر صبحت که ازش دلبری میزنه بیرون قند تو دلم آب میکنه من:جونگ کوک یکم به فکر من باش که این وسط دارم آب میشم کوک:آب نشی تو خندیدم کوک:ببین ببین داری دلبری میکنی دختر نکن تو یکم به فکر این قلب من باش من:جونگ کوک لپام گل انداخت کوک:آره قلب منم از دستت داره میزنه بیرون دیکه نگاه نمیکنم روشو کرد اونور(کرم درون بوساگ فعال شد😁😂) منم چهار دست و پا رفتم اونورش از پایین نگاش میکردم و به شکل خیلی کیوت مانند کردم من:جونگ کوکا دلت میاد منو نگاه نکنی لب و لچمو آویزون کردم چشمامم گرد قشنگ قیافه کیوت یه گربه ی مامانیو کردم منو یه نگاه کرد کوک:چرا قیافتو اونجوری میکنی من:چون چرا چسبیدا به را بخاطر اینکه توجه نمیکنی کوک:هه من توجه نمیکنم الان معلوم نیست به چند تا آب قند نیاز دارم من:چند تا نیاز داری کوک:یه بطری من:عشقم قندت میره بالا کوک:همینجوریشم داری قند ترشوه میکنی خودت قوروپ قوروپ بعد جلوش خندم گرفت که یهو منو گرفت چرخوند خوابوندم رو زمین اونم اومد روشیکمم کوک:دختر دیوونم کردی تو هی میخواستم از دستش در برم نمیشد خودمو تکون میدادم اونم محکم تر میگرفتم من:جونگ کوک ولم کن مگه الان نمیخوایم آماده شیم کوک:چرا ولی بعد کارمون من:جونگ کوک از روم بلند شد خواستم بدوم در برم که گرفتم منو بغل کردم کوک:وایسا ببینم کجا در میری
کوک:آخه دختری احمق مگه کسی میتونی تو رو از من بگیره من بهت گفته بودم نمیزارم کسی ازم بگیرتت گفته بودم ولت نمیکنم حتی اگه خودتم بخوای بازم ولت نمیکنم کسیم جرئت نداره بین مارو بهم بزنه حتی اگه ساعقه هم بزنه به همون بازم از هم جدا نمیشیم پس دیگه از ایت فکرای احمقانه نکن من:باشه اما توهم دیگه قهر نکن خوب کوک:باشه بعد گرفتم بغلش کردم اونم بغلم کرد سفت بغلم کرد کلشو توی گردنم و موهام میبردو گردنمو میبوسید کوک:بهت قول میدم که هیچ وقت از پیشت نمیرم و نمیزارم ازم جدا بشی هیچکس نمی تونه بین مارو از هم فاصله بندازه هیچکس نمی تونه تو رو ازم بگیره هیچکس حق اینکه بخواد تو رو ازم بگیره نداره تو مال خودمی مال منی نمیزارم مال کسه دیگه ای بشی من:جونگ کوک دوست دارم کوک:من بیشتر من اندازه ی کهکشان دوست دارم میمیرم برات جونم برات میره تو همه ی زندگیه منی (روح نویسنده:هققق 🤧🤧)من:توهم زندگیه منی تنها کسی هستی که دارم جونگ کوک چقدر خوبه که تورو دارم کوک:بوساگ میدونی تو برام مثل چیه من:مثل چی کوک:تو از الماسم سر تری یه چیز اونور تر تو یه گنج بزرگی که خیلی ارزشمنده چشمات توش اقیانوس اون لبای صورتی و شیرینت و اون لبخندات که هر روز بیشتر عاشقم میکنه دستمو گرفته بود از هم جدا شده بودیم اون بدن سفید و برفیت که کلی تحریک کنندس اون نگاه هر صبحت که ازش دلبری میزنه بیرون قند تو دلم آب میکنه من:جونگ کوک یکم به فکر من باش که این وسط دارم آب میشم کوک:آب نشی تو خندیدم کوک:ببین ببین داری دلبری میکنی دختر نکن تو یکم به فکر این قلب من باش من:جونگ کوک لپام گل انداخت کوک:آره قلب منم از دستت داره میزنه بیرون دیکه نگاه نمیکنم روشو کرد اونور(کرم درون بوساگ فعال شد😁😂) منم چهار دست و پا رفتم اونورش از پایین نگاش میکردم و به شکل خیلی کیوت مانند کردم من:جونگ کوکا دلت میاد منو نگاه نکنی لب و لچمو آویزون کردم چشمامم گرد قشنگ قیافه کیوت یه گربه ی مامانیو کردم منو یه نگاه کرد کوک:چرا قیافتو اونجوری میکنی من:چون چرا چسبیدا به را بخاطر اینکه توجه نمیکنی کوک:هه من توجه نمیکنم الان معلوم نیست به چند تا آب قند نیاز دارم من:چند تا نیاز داری کوک:یه بطری من:عشقم قندت میره بالا کوک:همینجوریشم داری قند ترشوه میکنی خودت قوروپ قوروپ بعد جلوش خندم گرفت که یهو منو گرفت چرخوند خوابوندم رو زمین اونم اومد روشیکمم کوک:دختر دیوونم کردی تو هی میخواستم از دستش در برم نمیشد خودمو تکون میدادم اونم محکم تر میگرفتم من:جونگ کوک ولم کن مگه الان نمیخوایم آماده شیم کوک:چرا ولی بعد کارمون من:جونگ کوک از روم بلند شد خواستم بدوم در برم که گرفتم منو بغل کردم کوک:وایسا ببینم کجا در میری
۱۴.۱k
۰۹ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.