پارت 7 💥🕸 𝑘𝑖𝑛𝑔 𝐾𝑜𝑛𝑔
ا/ت یهو گفت : چیه( عین مامانا )
ران : یا موسی ( ترسیده)
سانیزو سعی در نخندیدن
ا/ت : بخندی قبر خودتو کندی
ریندو : عیجان بیب قرار نیست انقدر خشن باشی
ا/ت : از کی تا حالا من بیبی شما شدم
ران : از الان
ا/ت : ایش
از زبان سانزو
یهو یچیزی یادم اومد ا/ت قرار بد بگه که میخواد باهامون زندگی کنه یا نه، بنظر من که قبول نمیکنه حال بزار بپرسم
سانزو : ام ا/ت
ا/ت : جان
سانزو تو ذهنش :( بهم گفت جانم ععععرررر )
ران و ریندو : به ما هم بگو جان
ا/ت : شماها ساکت
ران و ریندو : ( پوکر )
سانزو : قرار بود بگی که میای باهامون زندگی کنی یا نه
ا/ت : ام اگر مزاحم نیستم چرا که نه.
ران و ریندو و سانزو : عع ععععرررر
ریندو : مزاحم چیه اصلا شما هر موقع خواستین بیاین خونمون
ا/ت : خب..... کی میریم
مایکی : کجا کجا با این عجله
ا/ت : ام سلام فرمانده ببخشید من میتونم برم ( یادم رفت تو ژاپن چی میگفتن. حالا مهم نی )
مایکی : هی تو قراره بری تو خونه ی دشمنمون زندگی کنی ( داد)
ا/ت : خب اونا هم میتونن بیان تو گروهمون و بجای اینکه این الدنگا( بجز اعضای اصلی مثل دراکن و تاکه و میتسویا و چیفویو و باجی و کازتورا ) رو جمع کنی، اینارو بیار تو گروه که حداقل وقتی گفتن گنگ تومان همه پشماشون بریزه( داد )
مایکی : ( خنده ) چشم حتما ولی فکر نکنم خودشون بخوان چون عاشق فرماندشونن( حالت تهمت )
ران: یااا چرا باهامون اینجوری حرف میزنی مگه دوست نیستیم
مایکی : من که اصلا تورو نمیشناسم چه برسه که بشناسمت
دراکن : بسههه، مایکی بیا بریم
مایکی : تا فردا بهش فکر کن اقای ران و ریندو
مایکی : امروز هم حق نداری بری پیششون میای پیش خودم و میریم بیرون و بعدش درمورد این موضوع فکر میکنیم
سانزو : تو کی ایشونی که داری براش برنامه میچینی
مایکی : فوضولیش به تو نمیومده
ا/ت : بس کنین( فریاد ) ( همه ساکت شدن)
ا/ت : امشب همتون میاین پیش خودم، حرف و اینا نداریم، مگر نه، نه من نه شماها
مایکی : چشم عباس اقا
ا/ت : ایش
میتسویا : یااا مایکی ما بدون تو خوابمون نمیبره
ا/ت : خب عشقم شماهم بیاین پیشمون( کیوت )
ران و ریندو : چیییی عشقت؟
ران و ریندو : پس که اینطور
ا/ت : یا غیرتی نشین
میتسویا : خوبه پس ما هم میایم
ا/ت : پیش به سوی خونه ی بنده
همه ی بچه ها سوار موتور هاشون شدن و راهی خونه ی ا/ت شدن
حمایت کنین گوگولی ها 🎀✨
ران : یا موسی ( ترسیده)
سانیزو سعی در نخندیدن
ا/ت : بخندی قبر خودتو کندی
ریندو : عیجان بیب قرار نیست انقدر خشن باشی
ا/ت : از کی تا حالا من بیبی شما شدم
ران : از الان
ا/ت : ایش
از زبان سانزو
یهو یچیزی یادم اومد ا/ت قرار بد بگه که میخواد باهامون زندگی کنه یا نه، بنظر من که قبول نمیکنه حال بزار بپرسم
سانزو : ام ا/ت
ا/ت : جان
سانزو تو ذهنش :( بهم گفت جانم ععععرررر )
ران و ریندو : به ما هم بگو جان
ا/ت : شماها ساکت
ران و ریندو : ( پوکر )
سانزو : قرار بود بگی که میای باهامون زندگی کنی یا نه
ا/ت : ام اگر مزاحم نیستم چرا که نه.
ران و ریندو و سانزو : عع ععععرررر
ریندو : مزاحم چیه اصلا شما هر موقع خواستین بیاین خونمون
ا/ت : خب..... کی میریم
مایکی : کجا کجا با این عجله
ا/ت : ام سلام فرمانده ببخشید من میتونم برم ( یادم رفت تو ژاپن چی میگفتن. حالا مهم نی )
مایکی : هی تو قراره بری تو خونه ی دشمنمون زندگی کنی ( داد)
ا/ت : خب اونا هم میتونن بیان تو گروهمون و بجای اینکه این الدنگا( بجز اعضای اصلی مثل دراکن و تاکه و میتسویا و چیفویو و باجی و کازتورا ) رو جمع کنی، اینارو بیار تو گروه که حداقل وقتی گفتن گنگ تومان همه پشماشون بریزه( داد )
مایکی : ( خنده ) چشم حتما ولی فکر نکنم خودشون بخوان چون عاشق فرماندشونن( حالت تهمت )
ران: یااا چرا باهامون اینجوری حرف میزنی مگه دوست نیستیم
مایکی : من که اصلا تورو نمیشناسم چه برسه که بشناسمت
دراکن : بسههه، مایکی بیا بریم
مایکی : تا فردا بهش فکر کن اقای ران و ریندو
مایکی : امروز هم حق نداری بری پیششون میای پیش خودم و میریم بیرون و بعدش درمورد این موضوع فکر میکنیم
سانزو : تو کی ایشونی که داری براش برنامه میچینی
مایکی : فوضولیش به تو نمیومده
ا/ت : بس کنین( فریاد ) ( همه ساکت شدن)
ا/ت : امشب همتون میاین پیش خودم، حرف و اینا نداریم، مگر نه، نه من نه شماها
مایکی : چشم عباس اقا
ا/ت : ایش
میتسویا : یااا مایکی ما بدون تو خوابمون نمیبره
ا/ت : خب عشقم شماهم بیاین پیشمون( کیوت )
ران و ریندو : چیییی عشقت؟
ران و ریندو : پس که اینطور
ا/ت : یا غیرتی نشین
میتسویا : خوبه پس ما هم میایم
ا/ت : پیش به سوی خونه ی بنده
همه ی بچه ها سوار موتور هاشون شدن و راهی خونه ی ا/ت شدن
حمایت کنین گوگولی ها 🎀✨
۹.۱k
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.