پیره هه لو (عقاب پیر)
پیره هه لو (عقاب پیر)
شعر پیره هه لو (عقاب پیر)
شاعر: سواره ایلخانی زاده (بوکانی)
که با الهام از شعر هه لوی برزه فر (عقاب بلند پرواز) استاد عبدالرحمن شرفکندی (ماموستا هه ژار)
سروده شده و دو بیت آخر نیز،همان شعر معروف هه ژار می باشد.
"ژینی کورت و به هه لویی مردن نه ک په نا بو قه لی رو ره ش بردن
لای هه لوی به رزه فری برزه مژی چون بژی شرطه نه وه ک چه نده بژی"
که به جرات میتوان گفت که هر کردی، این شعر را شنیده و الگوی بسیاری از کردها بوده و هست.
اصل این شعر از شاعر روس پوشگین است دکتر خانلری آن را به فارسی ترجمه نموده و آقایان سواره و ههژار آن را از فارسی به کردی ترجمه نمودهاند
ترجمه ی این شعر بلند کار آسانی نیست و من سعی کردم هم به معنی و هم به کلام شاعر وفادار باشم و بیشترهدفم برگرداندن به فارسیه روانه.
شاید در بعضی ابیات، معنی کلمه به کلمه شعر را ترجمه کرده باشم و بر عکس در برخی ابیات
فقط مفهوم و پیام آن بیت را رسانده باشم.
در آخر از دوستانی که به زبان کردی آشنایی ندارند تقاضا دارم، ترجمه را به دقت بخوانند
یقینا درس های گرانقدری از پس آن حاصل خواهد شد.سرلوحه ای برای راه و رسم زندگی
شعر پیره هه لو:
پاییزه دار و ده ون بی برگه دل په شوکاوی خه یالی مه رگه
پاییز است و درختان بی برگ شده اند دل من از خیال مرگ سردرگم شده است
هه ر گه لایی ک که له داری ک ده وه ری نوسراوه یه که به ناخوش خه به ری
هر برگی که از درختی می افتد، نوشته ایست با خبری تلخ
تاو هه ناوی نیه وا مات و په شیو له شی زاماری ده کیشیته نه شیو
آفتاب گرما ندارد و بی رمق است کشان کشان تن خسته ی خود را یدک میکشد
روژپه ره سارده کزه ی بای زیریان کاته بو ژینی له دست چو و گریان
روزگار سرد است و باد جنوبی سردی می وزد، وقت خوبیست برای گریه بر عمر از دست رفته
دلی پر بو له په ژاره و له دلو ژینی خوی هاته وه بیر پیره هه لو
دلش پر از درد و غم بود، عقاب پیر روزگار خود را بخاطر آورد
به قسه خوشه مه ترسی مردن تاله ئه و هه ستی به مردن کردن
به گفتار ساده است که از مرگ نترسی، ولی در واقع بسیار تلخ است که منتظر مرگ باشی
کاتی کوچ کردنه وختی سه فه ره داخه که م سه ختی نه مانم له به ره
وقت کوچ و سفر فرا رسیده ، اندوه و سختی نبودن در پیش است
هه ر بینا هات ئه جه ل و من مردم با له شیوی ک په ر و بالی بردم
شاید به ناگاه عجل بیاید و مرگم فرا رسد، در گوشه ای از آسمان ،باد پرو بالم را برکند
تو بله ی پاشی نه مان ژینه ک بی؟ بو له شی سارده وه بو تینه ک بی؟
آیا بعد از مرگ زندگی دیگری وجود دارد؟ آیا برای جسم سرد و مرده گرمایی هست؟
تو بله ی ئه و خه وه هه ستانی بی؟ یا نه ئه و قافله وه ستانی بی؟
آیا این پس از این خواب، بیداری هست؟ آیا این قافله توقفی خواهد داشت؟
مرگه دی و دوا به هه موشت دی نی هه مو ئاواتی له دل ده ستی نی
مرگ است، می آید و به همه چیز خاتمه می دهد، تمام آرزو ها را از دل می ستاند
پاشه روکه یه کی بکم له و باخه تاکو بال و پری من پرداخه
بگذار گشتی در این باغ بزنم، تا هنوز بال و پر من توان پرواز دارد
هر بروم نابه لد و بی سه رو شوین دیار نیه خیلی هه لویان له چوین
بی نشان و بی مقصد پرواز میکنم (به سوی ناکجا آباد). معلومم نیست خیل عقاب ها کجایند
شارزای ریگه ی مردن کیه؟ چیه ئه و منزله کوینی جیه؟
چه کسی راه مرگ را می شناسد؟ مکانش کجاست؟ چگونه جایی ست؟
نامه ریبواری که لی هات و نه هات چاره کم به شکو ئاوا هات و نه هات
قدم در راه مینهم، به امید تقدیر و هرچه در پیش است، شاید چاره ی بخت من اینگونه مقدر شود
خوی به خوی کوت که ده چم بو لای قه ل که ی خودای پیر و به بیری گه لی مه ل
به خود گفت: به نزد کلاغ میروم، کدخدای پیر و دانای پرندگان
هه لفری راوکه ری زالی که ژ و کیو له چیای به رزه وه روی کرده نه شیو
شکارچی پیر کوه و دشت پرواز کرد و از آسمان مرتفع به سمت دشت آمد
که و ته ئه و ده شته له ترسا ته ق و ره و ده ر پری کورکور و کرمایه وه ک که و
از ترس ورود عقاب هیاهو و بلوای در دشت در گرفت و پرندگان از هر گوشه پا به فرار گذاشتند
هاته لای قه ل به کزی و بی وازی قه ل کوتی مامه هه لو ناسازی؟
با دردمندی و بی رمقی به نزد کلاغ آمد، کلاغ گفت: جناب عقاب بیمار شده ای؟
گــــــوتی قـــــــــاڵاوه ڕهشهی پسپۆرم! پیرم و پیه له لیوی گورم
عقاب گفت: پرو بالم ضعیف شده.پیر شده ام و پایم لب گور است
باخی ژینم به خه زان ژاکاوه کاتی مه رگه و عه جه لیش ناکه وه
باغ زندگی ام از خزان در رنج است، زمان مرگ فرا رسیده و عجل به ناگاه در راه است
پیم بلی چونه که تو هه ر لاوی زور به سال پیری به لام چا ماوی
به من بگو چگونه است که تو هنوز جوانی، گرچه به سن و سال بسیار پیر هستی ولی سالم و سرحال مانده
شعر پیره هه لو (عقاب پیر)
شاعر: سواره ایلخانی زاده (بوکانی)
که با الهام از شعر هه لوی برزه فر (عقاب بلند پرواز) استاد عبدالرحمن شرفکندی (ماموستا هه ژار)
سروده شده و دو بیت آخر نیز،همان شعر معروف هه ژار می باشد.
"ژینی کورت و به هه لویی مردن نه ک په نا بو قه لی رو ره ش بردن
لای هه لوی به رزه فری برزه مژی چون بژی شرطه نه وه ک چه نده بژی"
که به جرات میتوان گفت که هر کردی، این شعر را شنیده و الگوی بسیاری از کردها بوده و هست.
اصل این شعر از شاعر روس پوشگین است دکتر خانلری آن را به فارسی ترجمه نموده و آقایان سواره و ههژار آن را از فارسی به کردی ترجمه نمودهاند
ترجمه ی این شعر بلند کار آسانی نیست و من سعی کردم هم به معنی و هم به کلام شاعر وفادار باشم و بیشترهدفم برگرداندن به فارسیه روانه.
شاید در بعضی ابیات، معنی کلمه به کلمه شعر را ترجمه کرده باشم و بر عکس در برخی ابیات
فقط مفهوم و پیام آن بیت را رسانده باشم.
در آخر از دوستانی که به زبان کردی آشنایی ندارند تقاضا دارم، ترجمه را به دقت بخوانند
یقینا درس های گرانقدری از پس آن حاصل خواهد شد.سرلوحه ای برای راه و رسم زندگی
شعر پیره هه لو:
پاییزه دار و ده ون بی برگه دل په شوکاوی خه یالی مه رگه
پاییز است و درختان بی برگ شده اند دل من از خیال مرگ سردرگم شده است
هه ر گه لایی ک که له داری ک ده وه ری نوسراوه یه که به ناخوش خه به ری
هر برگی که از درختی می افتد، نوشته ایست با خبری تلخ
تاو هه ناوی نیه وا مات و په شیو له شی زاماری ده کیشیته نه شیو
آفتاب گرما ندارد و بی رمق است کشان کشان تن خسته ی خود را یدک میکشد
روژپه ره سارده کزه ی بای زیریان کاته بو ژینی له دست چو و گریان
روزگار سرد است و باد جنوبی سردی می وزد، وقت خوبیست برای گریه بر عمر از دست رفته
دلی پر بو له په ژاره و له دلو ژینی خوی هاته وه بیر پیره هه لو
دلش پر از درد و غم بود، عقاب پیر روزگار خود را بخاطر آورد
به قسه خوشه مه ترسی مردن تاله ئه و هه ستی به مردن کردن
به گفتار ساده است که از مرگ نترسی، ولی در واقع بسیار تلخ است که منتظر مرگ باشی
کاتی کوچ کردنه وختی سه فه ره داخه که م سه ختی نه مانم له به ره
وقت کوچ و سفر فرا رسیده ، اندوه و سختی نبودن در پیش است
هه ر بینا هات ئه جه ل و من مردم با له شیوی ک په ر و بالی بردم
شاید به ناگاه عجل بیاید و مرگم فرا رسد، در گوشه ای از آسمان ،باد پرو بالم را برکند
تو بله ی پاشی نه مان ژینه ک بی؟ بو له شی سارده وه بو تینه ک بی؟
آیا بعد از مرگ زندگی دیگری وجود دارد؟ آیا برای جسم سرد و مرده گرمایی هست؟
تو بله ی ئه و خه وه هه ستانی بی؟ یا نه ئه و قافله وه ستانی بی؟
آیا این پس از این خواب، بیداری هست؟ آیا این قافله توقفی خواهد داشت؟
مرگه دی و دوا به هه موشت دی نی هه مو ئاواتی له دل ده ستی نی
مرگ است، می آید و به همه چیز خاتمه می دهد، تمام آرزو ها را از دل می ستاند
پاشه روکه یه کی بکم له و باخه تاکو بال و پری من پرداخه
بگذار گشتی در این باغ بزنم، تا هنوز بال و پر من توان پرواز دارد
هر بروم نابه لد و بی سه رو شوین دیار نیه خیلی هه لویان له چوین
بی نشان و بی مقصد پرواز میکنم (به سوی ناکجا آباد). معلومم نیست خیل عقاب ها کجایند
شارزای ریگه ی مردن کیه؟ چیه ئه و منزله کوینی جیه؟
چه کسی راه مرگ را می شناسد؟ مکانش کجاست؟ چگونه جایی ست؟
نامه ریبواری که لی هات و نه هات چاره کم به شکو ئاوا هات و نه هات
قدم در راه مینهم، به امید تقدیر و هرچه در پیش است، شاید چاره ی بخت من اینگونه مقدر شود
خوی به خوی کوت که ده چم بو لای قه ل که ی خودای پیر و به بیری گه لی مه ل
به خود گفت: به نزد کلاغ میروم، کدخدای پیر و دانای پرندگان
هه لفری راوکه ری زالی که ژ و کیو له چیای به رزه وه روی کرده نه شیو
شکارچی پیر کوه و دشت پرواز کرد و از آسمان مرتفع به سمت دشت آمد
که و ته ئه و ده شته له ترسا ته ق و ره و ده ر پری کورکور و کرمایه وه ک که و
از ترس ورود عقاب هیاهو و بلوای در دشت در گرفت و پرندگان از هر گوشه پا به فرار گذاشتند
هاته لای قه ل به کزی و بی وازی قه ل کوتی مامه هه لو ناسازی؟
با دردمندی و بی رمقی به نزد کلاغ آمد، کلاغ گفت: جناب عقاب بیمار شده ای؟
گــــــوتی قـــــــــاڵاوه ڕهشهی پسپۆرم! پیرم و پیه له لیوی گورم
عقاب گفت: پرو بالم ضعیف شده.پیر شده ام و پایم لب گور است
باخی ژینم به خه زان ژاکاوه کاتی مه رگه و عه جه لیش ناکه وه
باغ زندگی ام از خزان در رنج است، زمان مرگ فرا رسیده و عجل به ناگاه در راه است
پیم بلی چونه که تو هه ر لاوی زور به سال پیری به لام چا ماوی
به من بگو چگونه است که تو هنوز جوانی، گرچه به سن و سال بسیار پیر هستی ولی سالم و سرحال مانده
۶۳.۱k
۲۵ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.