بوکسر دوست داشتنی:)
بوکسر دوست داشتنی:)
p24
ا.ت: بله؟؟؟
کوک: خیلی واضحه گفتم..(دهن پر)
ا.ت: من عمرا باهات به عنوان پارتنر رفتار کنم..
کوک: نصف دخترای اینجا آرزوشونه من دوست پسرشون باش..
ا.ت: اون دخترا یه مشت هرزن..
کوک: هوفف...و اونوقت چرا نمیخوای تمرین کنیم؟؟
ا.ت: چون تو خیلی بی جنبه ای!
کوک: باشه قول میدم کاری نداشته باشم و حرف اضافه نزنم
ا.ت: هوف......اکی!
کوک: آفرین دختر خوب
ا.ت: *پوکر*
*فعلا ته و میرا رو کاری نداریم:/*
"بیرون کافه"
کوک: خب..بریم؟؟
ا.ت: بریم؟؟میخوام پیاده برم..
کوک: نو نو...بهت نگفتم؟؟
ا.ت: چیو؟
کوک: اینکه باید از امشب تا روز مهمونی خونه ی من باشی(لبخند رضایت مند)
ا.ت: ...(داشت میرفت ک کوک دستشو گرفت)
ا.ت: ببینم انتظار نداری که بیام خونت؟؟
کوک: زدی تو هدف
ا.ت: ولی کو..
کوک: بهت اتاق و وسایل جدا میدم..فقط صبح که بیدار شدیم مثل پارتنر رفتار میکنیم تا نزدیکای نیمه شب..
ا.ت: ب...اوفف...باشهه
کوک: خوبه..(لبخند) بیا بریم
ا.ت: ...
p24
ا.ت: بله؟؟؟
کوک: خیلی واضحه گفتم..(دهن پر)
ا.ت: من عمرا باهات به عنوان پارتنر رفتار کنم..
کوک: نصف دخترای اینجا آرزوشونه من دوست پسرشون باش..
ا.ت: اون دخترا یه مشت هرزن..
کوک: هوفف...و اونوقت چرا نمیخوای تمرین کنیم؟؟
ا.ت: چون تو خیلی بی جنبه ای!
کوک: باشه قول میدم کاری نداشته باشم و حرف اضافه نزنم
ا.ت: هوف......اکی!
کوک: آفرین دختر خوب
ا.ت: *پوکر*
*فعلا ته و میرا رو کاری نداریم:/*
"بیرون کافه"
کوک: خب..بریم؟؟
ا.ت: بریم؟؟میخوام پیاده برم..
کوک: نو نو...بهت نگفتم؟؟
ا.ت: چیو؟
کوک: اینکه باید از امشب تا روز مهمونی خونه ی من باشی(لبخند رضایت مند)
ا.ت: ...(داشت میرفت ک کوک دستشو گرفت)
ا.ت: ببینم انتظار نداری که بیام خونت؟؟
کوک: زدی تو هدف
ا.ت: ولی کو..
کوک: بهت اتاق و وسایل جدا میدم..فقط صبح که بیدار شدیم مثل پارتنر رفتار میکنیم تا نزدیکای نیمه شب..
ا.ت: ب...اوفف...باشهه
کوک: خوبه..(لبخند) بیا بریم
ا.ت: ...
۸۷۰
۲۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.