بگذار امروز از چشم هایت بنویسم...
بگذار امروز از چشم هایت بنویسم...
از بوسیدنی بودنشان...
از کهکشانی بودنشان...
بنویسم که از لحظه ای که چشم هایِ تو را دیدم ستارهها از دیدهام تار شدند...
و بنویسم که از همان لحظهی نخست، هرگاه چشمانِ تو را میبینم حتی عقربههایِ ساعت به حسادت چنان تند میگذرند که گویی هزاران سال برای خیره شدنم به خیره شدنت،زمانِ کوتاهیست..
از بوسیدنی بودنشان...
از کهکشانی بودنشان...
بنویسم که از لحظه ای که چشم هایِ تو را دیدم ستارهها از دیدهام تار شدند...
و بنویسم که از همان لحظهی نخست، هرگاه چشمانِ تو را میبینم حتی عقربههایِ ساعت به حسادت چنان تند میگذرند که گویی هزاران سال برای خیره شدنم به خیره شدنت،زمانِ کوتاهیست..
۶.۶k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.