خسته م...
خسته م...
از صبوری خسته م...
از فریادهایی که در گلویم خفه ماند...
از اشک هایی که قاه قاه خنده شد...
و از حرف هایی که زنده به گور گشت در گورستان دلم
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را،
در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی...
این روزها معنی را از زندگی حذف کرده ام...
برایم فرق نمی کند روزهایم را چگونه قربانی کنم...!
از صبوری خسته م...
از فریادهایی که در گلویم خفه ماند...
از اشک هایی که قاه قاه خنده شد...
و از حرف هایی که زنده به گور گشت در گورستان دلم
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را،
در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی...
این روزها معنی را از زندگی حذف کرده ام...
برایم فرق نمی کند روزهایم را چگونه قربانی کنم...!
۲.۲k
۲۳ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.