پرتم کرد روی تخت...
پرتم کرد روی تخت...
پندار_چه خبرته مثلا حالت خوب نیستا؟!!
من+اخ...بریم دکتر...
پندار_بده من معاینه ات کنم
من+نه من به چشم هیزااجازه نمیدم بهم نزدیک بشن
پندار_من چشم هیزم آره؟!!
من+نه پس من چشم هیزم؟!
پندار_دلم واسه شوهرت میسوزه...گیربد سیریشو زبون درازی افتاده...
من+بروبینیم باا...کجای کاری...مث اینکه خودت شوهرمیااا؟!
پندار_عه...دوس داری من شوهرت باشم؟!خوب باشه...ییا مث زنو شوهرا رفتارکنیم؟!
من+آی عممم غلط کرداهه
پندار پامو کشی توی دستاش که جیغم دراومد
پندار_ببین بهار...بذار کارمو بکنم باشه؟پات ورم کرده...یه دودقیقه آروم بشین باشه؟؟؟
من+چشم
مث بچه ی آدم نشستم سرجام
پندار دست گذاشت روی ساق پام گفت اینجا درد میکنه؟
من+اره ولی درد اصلی یه وجب بالا تره
پندار دست گذاشت روی همون قسمتو گفت همینه؟؟!
من_اوهوم خودشه...
پنداریه فشاردادکه منم برای تلافی موهاشو کشیدم...اونم دادش رفت روهوا...
پندار+دودقیقه آروم بگیردختر...موهامو کندیا...خوب دارم معاینه ات میکنم دیگه...
من_خوب درد داشت درک کن...
پندار+بزار کارمو بکنم التماس
من_چشم...
پندار+میترسم شکسته باشه...خیلی درداره؟
من_اوهوم
پندار +خوب زودباش بریم ازپات عکس بندازم...
من_بااین لباسا؟
پندار+الان میرم واست میارم...
وقتی اومد بالباسای مشکی برگشت...پندارلباسارو روم پرت کردو رفت بیرون تاعوض کنم...
وقتی عوض کردم بخاطرزخم شکمم نتونستم خم شم.
بیاتوپندار
وقتی اومدتو چشاش بسته بود
من_پوشیدم...
پندار+بریم.
من_مظلوم نگاهش کردم...
پندار+چیه؟
من_راستش..چیزه..
پندار+خجالت نکش بگو...
من_راستش ...چیزه...من لباسامو پوشیوم.خوب..ولی شکمم زخمه نتونستم خم شم...درد داره.
پندار+خوب بگو.
من_دکمه ی شلوارمو نتونستم ببندم...
بپندار+یعنی میگی ..من ببندم؟!
من_نه..ولی خوب...
پندارخیلی ریلکس اومدجلو ودکممو بستو گفت
_میتونی راه بری؟
من+نه...اصن میگم فردابریم..
پندار_چرتو پرت نگو...
اومد مث دفعه ی منو بندازه روشونه اش که گفتم.
من+نه.نه..اصلا اینطوری راحت نیستم ...اصلا من دلم نمیخوادبریم دکتر...تو اینطوری فشارمیاری روی پام!
پنداار زد زیرکمرو انگارکه نوزاد بلندکرده باشه راه افتاد...قسمت سختش پله هابود.چشمامو بستم که گفت.
پندار_یکم کمتر سینه مو چنگ بزن تازه روی زخمش خشک شده هاا
من _پندار ولش کن میوفتی منم میندازی بدبختو چلاغ میشیم..ول کن جون عمت...منو ببرتواتاقم...
پندارمصمم به پایین پله ها حرکت کرد...تمام مدت چشمامو بسته بودم و هی خداحدامیکردم که نیوفتم...
پندار+وقتی به همسرت اطمینان نداری به درچی میخوری؟تازشم..من یه مردم..شده خودم بمیرم اززنم حفاظت میکنم اوکی ...حالا چشماتو واکن اونوسینه رو هم دیگه چنگ نزن به مولا ولت میکنم خوردشیا...
باخودم فکرکردم...بیا..مثلا ملت توی این جورموقعیتا..نگاه عاشقانه میکنن ماچو موچ میکنن حرفای عشقولانه میزنن میرن توفازلاو...ازاین حرفای سوسولکی میزنن که بی تومیمیرم..بیتو نمیتونم.وازاینا..بعدما میگه ولت میکنم بیفتی خوردشی..
پندار+نگاه عاشقانه رو وللش...قسمت ماچو موچشو میتونم واست اجراکنم؟!
من_مرض ..
پندار +خودت گفتی...
وایی دوزاریم افتاد...وای بازمنه اسکول بلند بلند فکرکردم...ای خاک برسم شد...
پندار_قوربون خانومم که اینقدرخنگوله...
منو گذاشت روی صندلی وگفت که میره ماشینو بیاره...وقتی رفت تا بیادفقط قربون صدقه اش میرفتم...
ازماشین پیاده شد و منوگذاشت روی صندلی عقب تادرازبکشم
توی راه بیمارستان بودیم که گفتم.
من_مسترتوهم.
پندار+بله پازز..چیزه ببخشید تابستون..اسمت چی بود؟
من_بهاره...
پندار+شوخی بیمزه ای بود عزیزم...الان که پاییزه..
من_مرض توچی توهم بنگی والا
پندار+کارتو بگو..
من_چیزه..آهن میزاری؟
پندار+باشه...
پخشو روشن کرد که صدای مازیارفلاحی توی ماشین پخش شد...
ازت متشکرم دیونه ی من..ازاینکه چشم به این دنیا گشودی...ازاین که پاتو زندگیم گذاشتی..ازاینکه پابه پام همیشه موندی...ازت ممنونم ای تنهای عاشق...که یادم دادی دستاتو بگیرم اجازه دادی باتو همنشین شم...توجون دادی به این احساس بی رحم...ازت متشکرم دیونه ی من...ازت متشکرم ...دیونه ی من...کسی جزتو توقلبم جانمیشه..توپای عشقو به قلبم کشیدی.تونستی بابدو خوبم بسازی توطعم سختیو بامن چشیدی تویادم دادی باچشمام بخندم با اون روزای تلخم برنگردم.ازاین ناراحتم کم باتو بودم.باید زودترتورو پیدا میکردم ازاین ناراحتم کم باتو بودم...شبای بی تو من بیتاب میشم...کسی هم اسم تو هرجا که باشه...مث پروانه ها بی تاب میشم.ازت متشکرم دیونه ی من..ازت متشکرم دیونه ی من...
پام درد میکرد ولی مخل نمیدادم...بعدیه ربع بالاخره رسیدیم بیمارستان...پنداررفت که یه صندلی بگیره...توی ماشین کلی برای خودم آهنگ خونومو ادادرآوردم...درماشینو بازکردو پنداربایه صندلی چرخ دار نمایان شد...بل
پندار_چه خبرته مثلا حالت خوب نیستا؟!!
من+اخ...بریم دکتر...
پندار_بده من معاینه ات کنم
من+نه من به چشم هیزااجازه نمیدم بهم نزدیک بشن
پندار_من چشم هیزم آره؟!!
من+نه پس من چشم هیزم؟!
پندار_دلم واسه شوهرت میسوزه...گیربد سیریشو زبون درازی افتاده...
من+بروبینیم باا...کجای کاری...مث اینکه خودت شوهرمیااا؟!
پندار_عه...دوس داری من شوهرت باشم؟!خوب باشه...ییا مث زنو شوهرا رفتارکنیم؟!
من+آی عممم غلط کرداهه
پندار پامو کشی توی دستاش که جیغم دراومد
پندار_ببین بهار...بذار کارمو بکنم باشه؟پات ورم کرده...یه دودقیقه آروم بشین باشه؟؟؟
من+چشم
مث بچه ی آدم نشستم سرجام
پندار دست گذاشت روی ساق پام گفت اینجا درد میکنه؟
من+اره ولی درد اصلی یه وجب بالا تره
پندار دست گذاشت روی همون قسمتو گفت همینه؟؟!
من_اوهوم خودشه...
پنداریه فشاردادکه منم برای تلافی موهاشو کشیدم...اونم دادش رفت روهوا...
پندار+دودقیقه آروم بگیردختر...موهامو کندیا...خوب دارم معاینه ات میکنم دیگه...
من_خوب درد داشت درک کن...
پندار+بزار کارمو بکنم التماس
من_چشم...
پندار+میترسم شکسته باشه...خیلی درداره؟
من_اوهوم
پندار +خوب زودباش بریم ازپات عکس بندازم...
من_بااین لباسا؟
پندار+الان میرم واست میارم...
وقتی اومد بالباسای مشکی برگشت...پندارلباسارو روم پرت کردو رفت بیرون تاعوض کنم...
وقتی عوض کردم بخاطرزخم شکمم نتونستم خم شم.
بیاتوپندار
وقتی اومدتو چشاش بسته بود
من_پوشیدم...
پندار+بریم.
من_مظلوم نگاهش کردم...
پندار+چیه؟
من_راستش..چیزه..
پندار+خجالت نکش بگو...
من_راستش ...چیزه...من لباسامو پوشیوم.خوب..ولی شکمم زخمه نتونستم خم شم...درد داره.
پندار+خوب بگو.
من_دکمه ی شلوارمو نتونستم ببندم...
بپندار+یعنی میگی ..من ببندم؟!
من_نه..ولی خوب...
پندارخیلی ریلکس اومدجلو ودکممو بستو گفت
_میتونی راه بری؟
من+نه...اصن میگم فردابریم..
پندار_چرتو پرت نگو...
اومد مث دفعه ی منو بندازه روشونه اش که گفتم.
من+نه.نه..اصلا اینطوری راحت نیستم ...اصلا من دلم نمیخوادبریم دکتر...تو اینطوری فشارمیاری روی پام!
پنداار زد زیرکمرو انگارکه نوزاد بلندکرده باشه راه افتاد...قسمت سختش پله هابود.چشمامو بستم که گفت.
پندار_یکم کمتر سینه مو چنگ بزن تازه روی زخمش خشک شده هاا
من _پندار ولش کن میوفتی منم میندازی بدبختو چلاغ میشیم..ول کن جون عمت...منو ببرتواتاقم...
پندارمصمم به پایین پله ها حرکت کرد...تمام مدت چشمامو بسته بودم و هی خداحدامیکردم که نیوفتم...
پندار+وقتی به همسرت اطمینان نداری به درچی میخوری؟تازشم..من یه مردم..شده خودم بمیرم اززنم حفاظت میکنم اوکی ...حالا چشماتو واکن اونوسینه رو هم دیگه چنگ نزن به مولا ولت میکنم خوردشیا...
باخودم فکرکردم...بیا..مثلا ملت توی این جورموقعیتا..نگاه عاشقانه میکنن ماچو موچ میکنن حرفای عشقولانه میزنن میرن توفازلاو...ازاین حرفای سوسولکی میزنن که بی تومیمیرم..بیتو نمیتونم.وازاینا..بعدما میگه ولت میکنم بیفتی خوردشی..
پندار+نگاه عاشقانه رو وللش...قسمت ماچو موچشو میتونم واست اجراکنم؟!
من_مرض ..
پندار +خودت گفتی...
وایی دوزاریم افتاد...وای بازمنه اسکول بلند بلند فکرکردم...ای خاک برسم شد...
پندار_قوربون خانومم که اینقدرخنگوله...
منو گذاشت روی صندلی وگفت که میره ماشینو بیاره...وقتی رفت تا بیادفقط قربون صدقه اش میرفتم...
ازماشین پیاده شد و منوگذاشت روی صندلی عقب تادرازبکشم
توی راه بیمارستان بودیم که گفتم.
من_مسترتوهم.
پندار+بله پازز..چیزه ببخشید تابستون..اسمت چی بود؟
من_بهاره...
پندار+شوخی بیمزه ای بود عزیزم...الان که پاییزه..
من_مرض توچی توهم بنگی والا
پندار+کارتو بگو..
من_چیزه..آهن میزاری؟
پندار+باشه...
پخشو روشن کرد که صدای مازیارفلاحی توی ماشین پخش شد...
ازت متشکرم دیونه ی من..ازاینکه چشم به این دنیا گشودی...ازاین که پاتو زندگیم گذاشتی..ازاینکه پابه پام همیشه موندی...ازت ممنونم ای تنهای عاشق...که یادم دادی دستاتو بگیرم اجازه دادی باتو همنشین شم...توجون دادی به این احساس بی رحم...ازت متشکرم دیونه ی من...ازت متشکرم ...دیونه ی من...کسی جزتو توقلبم جانمیشه..توپای عشقو به قلبم کشیدی.تونستی بابدو خوبم بسازی توطعم سختیو بامن چشیدی تویادم دادی باچشمام بخندم با اون روزای تلخم برنگردم.ازاین ناراحتم کم باتو بودم.باید زودترتورو پیدا میکردم ازاین ناراحتم کم باتو بودم...شبای بی تو من بیتاب میشم...کسی هم اسم تو هرجا که باشه...مث پروانه ها بی تاب میشم.ازت متشکرم دیونه ی من..ازت متشکرم دیونه ی من...
پام درد میکرد ولی مخل نمیدادم...بعدیه ربع بالاخره رسیدیم بیمارستان...پنداررفت که یه صندلی بگیره...توی ماشین کلی برای خودم آهنگ خونومو ادادرآوردم...درماشینو بازکردو پنداربایه صندلی چرخ دار نمایان شد...بل
۱۳.۳k
۰۳ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.