از یک جایی به بعد، دیگر برایم مهم نبود
از یک جایی به بعد، دیگر برایم مهم نبود
مشکلات، تا کجای طاقتم پیش می روند، فقط نشستم و نگاهشان کردم، چیزی نگفتم
گلایه نکردم، فقط نگاهشان کردم !
پذیرفته بودم دنیا روال خودش را طی می کند
و من هرچه بیشتر دست و پا بزنم،
فقط خسته تر می شوم .
پذیرفتم که برای رسیدن به روزهای خوب، باید از روزهای سخت عبور کرد و برای رسیدن به قله، باید رنج ارتفاع را به جان خرید .
من واقعیت های تلخ را پذیرفته بودم
و این پذیرش عذاب و تلخی لحظه ها را
برایم کمتر می کرد ، دیگر گره های دست و پاگیر زندگی ام را با صبر و آرامش، باز می کنم،
چون می دانم که نگرانی بیش از حد، فقط گره را کور و مرا پیر و زمین گیر می کند !
من تصمیمِ خودم را گرفته ام ؛
از اینجای زندگی ام به بعد، فقط زندگی می کنم
👤نرگس_صرافیان_طوفان
مشکلات، تا کجای طاقتم پیش می روند، فقط نشستم و نگاهشان کردم، چیزی نگفتم
گلایه نکردم، فقط نگاهشان کردم !
پذیرفته بودم دنیا روال خودش را طی می کند
و من هرچه بیشتر دست و پا بزنم،
فقط خسته تر می شوم .
پذیرفتم که برای رسیدن به روزهای خوب، باید از روزهای سخت عبور کرد و برای رسیدن به قله، باید رنج ارتفاع را به جان خرید .
من واقعیت های تلخ را پذیرفته بودم
و این پذیرش عذاب و تلخی لحظه ها را
برایم کمتر می کرد ، دیگر گره های دست و پاگیر زندگی ام را با صبر و آرامش، باز می کنم،
چون می دانم که نگرانی بیش از حد، فقط گره را کور و مرا پیر و زمین گیر می کند !
من تصمیمِ خودم را گرفته ام ؛
از اینجای زندگی ام به بعد، فقط زندگی می کنم
👤نرگس_صرافیان_طوفان
۸.۵k
۰۱ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.