رمان دریای چشمات
پارت ۱۸۳
الان من اگه دیوونه بازی دربیارم که سورن با اون ویژگی هایی که قراره بعدا منو ببینه تیمارستان تحویلم میده.
سعی کردم در حین نگاه کردن به لایو آروم باشم و جیغ و داد راه نندازم.
فیلترشکن رو روشن کردم و لایو رو باز کردم.
وقتی دیدم همشون تو لایون ناخودآگاه از خوشحالی جیغی زدم که توجه همه به سمتم جلب شد.
آرش نگاهی بهم انداخت و گفت: این دوباره دیوونه شد.
سورن با تعجب گفت: چرا جیغ میزنی؟؟ چیزی شده؟
آیدا زد زیر خنده و گفت: باز پسرای موردعلاقش اومدن لایو بایدم جیغ بزنه.
سورن گوشی و از تو دستم کشید بیرون و نگاهی بهش انداخت: اینا کین؟
لبخند ژکوندی زدم و گفتم: این کوکیه خیلی دوستش دارم از همه کوچیکتره تو گروه تازه خیلیم بااستعداده.
این جیمینه و خیلی کیوت و دوست داشتنیه من عاشق لبخندای کیوتشم.
این یکی تهیونگه و خیلی جذابه واسه همینم خیلی طرفدار داره که منم جزوشم.
بعد به شوگا اشاره کردم و گفتم: اینم پیشی کیوتمه اسمش شوگاس و رپ میخونه واقعا خوب رو میخونه جزو برتریناس تو کره.
اینم جیهوپه که صورتش همیشه مثل خورشید روشنه و لقب سانشاین داره اصلا وقتی میخنده انرژی می گیرم.
این آر آمه که لیدر گروهه و احترام زیادی براش قائلم.
حرفایی که میزنه و آهنگایی که میخونه فوقالعادن.
با دیدن جین یه لبخند ژکوند زدم و گفتم: این ورلدواید هندسامه. خیلییی جذاب و خوشگله و من به شدت دوستش دارم.
نگاهی به سورن که همینجوری داشت نگام می کرد انداختم: ها؟ چیه؟؟
سورن: موقعی که راجب این پسرا حرف می زنی خیلی خوشحالی.
آرش خندید و گفت: داداش هنوز مونده با این اخلاقش آشنا بشی چهارساله دیوونه وار عاشقشونه.
سورن نگاهی بهم انداخت و گفت: دیگه عاشقشونم نباش؟
من: چیییی؟
سورن: من نمیتونم ببینم واسه هفت تا پسر دیگه اینجوری ذوق می کنی.
من: من طرفدارشونم نمیشه که ولشون کنم الان چهار ساله باهاشون آشنا شدم.
سورن:حداقل اینجوری راجبشون حرف نزن در ضمن اینا اصلا خوشگل نیستن من خوشگلترم.
زدم زیر خنده و گفتم: ینی تو الان به اینا حسودیت شد؟
سورن نگاهی بهم انداخت و گفت: اگه منم همینجوری راجب دخترا حرف بزنم مشکلی نداری؟
من: نه مشکلی ندا...رم.
سورن: دیدی تو هم خوشت نمیاد.
من: پس از این به بعد جلوت ازشون حرف نمیزنم.
سورن: ولی قلبت تو فقط باید جای من باشه اونا جامو تنگ کردن.
نزدیکش شدم و مثل خودش لبامو نزدیک گوشش بردم و گفتم: پس کاری کن فقط تو توی قلبم باشی اونوقت اونا خودشون جایگاهشون کمرنگ میشه.
البته بعید میدونم موفق بشی چون اونا چهار ساله دارن اونجا حکومت می کنن.
آیدا پرید وسط حرفم و گفت: الان باید جای حرفای عاشقانه اینا رو بگین؟
من: اونا اومدن لایون.
سورن: ولی تموم شد.
من: چیییی؟ اینقدر حرف زدی نفهمیدم لایو چیشد.
بعدشم تکیه کردم به مبل و دیگه حرف نزدم.
سورن: نوچ نوچ ببین برای این پسرا چیکار می کنه.
بعدشم انتظار داره من باور کنم عاشقمه.
با تعجب نگاش کردم و گفتم: من کی گفتم عاشقتم؟
سورن: ینی نیستی؟
من: شاید باشم شایدم نباشم.
سورن: ینی قرار نیست اعتراف کنی؟
من: اینجا؟
الان من اگه دیوونه بازی دربیارم که سورن با اون ویژگی هایی که قراره بعدا منو ببینه تیمارستان تحویلم میده.
سعی کردم در حین نگاه کردن به لایو آروم باشم و جیغ و داد راه نندازم.
فیلترشکن رو روشن کردم و لایو رو باز کردم.
وقتی دیدم همشون تو لایون ناخودآگاه از خوشحالی جیغی زدم که توجه همه به سمتم جلب شد.
آرش نگاهی بهم انداخت و گفت: این دوباره دیوونه شد.
سورن با تعجب گفت: چرا جیغ میزنی؟؟ چیزی شده؟
آیدا زد زیر خنده و گفت: باز پسرای موردعلاقش اومدن لایو بایدم جیغ بزنه.
سورن گوشی و از تو دستم کشید بیرون و نگاهی بهش انداخت: اینا کین؟
لبخند ژکوندی زدم و گفتم: این کوکیه خیلی دوستش دارم از همه کوچیکتره تو گروه تازه خیلیم بااستعداده.
این جیمینه و خیلی کیوت و دوست داشتنیه من عاشق لبخندای کیوتشم.
این یکی تهیونگه و خیلی جذابه واسه همینم خیلی طرفدار داره که منم جزوشم.
بعد به شوگا اشاره کردم و گفتم: اینم پیشی کیوتمه اسمش شوگاس و رپ میخونه واقعا خوب رو میخونه جزو برتریناس تو کره.
اینم جیهوپه که صورتش همیشه مثل خورشید روشنه و لقب سانشاین داره اصلا وقتی میخنده انرژی می گیرم.
این آر آمه که لیدر گروهه و احترام زیادی براش قائلم.
حرفایی که میزنه و آهنگایی که میخونه فوقالعادن.
با دیدن جین یه لبخند ژکوند زدم و گفتم: این ورلدواید هندسامه. خیلییی جذاب و خوشگله و من به شدت دوستش دارم.
نگاهی به سورن که همینجوری داشت نگام می کرد انداختم: ها؟ چیه؟؟
سورن: موقعی که راجب این پسرا حرف می زنی خیلی خوشحالی.
آرش خندید و گفت: داداش هنوز مونده با این اخلاقش آشنا بشی چهارساله دیوونه وار عاشقشونه.
سورن نگاهی بهم انداخت و گفت: دیگه عاشقشونم نباش؟
من: چیییی؟
سورن: من نمیتونم ببینم واسه هفت تا پسر دیگه اینجوری ذوق می کنی.
من: من طرفدارشونم نمیشه که ولشون کنم الان چهار ساله باهاشون آشنا شدم.
سورن:حداقل اینجوری راجبشون حرف نزن در ضمن اینا اصلا خوشگل نیستن من خوشگلترم.
زدم زیر خنده و گفتم: ینی تو الان به اینا حسودیت شد؟
سورن نگاهی بهم انداخت و گفت: اگه منم همینجوری راجب دخترا حرف بزنم مشکلی نداری؟
من: نه مشکلی ندا...رم.
سورن: دیدی تو هم خوشت نمیاد.
من: پس از این به بعد جلوت ازشون حرف نمیزنم.
سورن: ولی قلبت تو فقط باید جای من باشه اونا جامو تنگ کردن.
نزدیکش شدم و مثل خودش لبامو نزدیک گوشش بردم و گفتم: پس کاری کن فقط تو توی قلبم باشی اونوقت اونا خودشون جایگاهشون کمرنگ میشه.
البته بعید میدونم موفق بشی چون اونا چهار ساله دارن اونجا حکومت می کنن.
آیدا پرید وسط حرفم و گفت: الان باید جای حرفای عاشقانه اینا رو بگین؟
من: اونا اومدن لایون.
سورن: ولی تموم شد.
من: چیییی؟ اینقدر حرف زدی نفهمیدم لایو چیشد.
بعدشم تکیه کردم به مبل و دیگه حرف نزدم.
سورن: نوچ نوچ ببین برای این پسرا چیکار می کنه.
بعدشم انتظار داره من باور کنم عاشقمه.
با تعجب نگاش کردم و گفتم: من کی گفتم عاشقتم؟
سورن: ینی نیستی؟
من: شاید باشم شایدم نباشم.
سورن: ینی قرار نیست اعتراف کنی؟
من: اینجا؟
۳۷.۸k
۰۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.