فیک جوانه قلب 🫀🌿 پارت 2
وسایل هارو گذاشتم رومیز و قلاده موچی رو باز کردم و براش تو ظرفش غذای سگ ریختم.
مامان: مرسی ا/ت
من: خواهش میکنم قربونت برم
رفتم تو اتاق و لباس راحتیمو پوشیدم.
اومدم از اتاقم بیرون و نشستم رو مبل
من: اخیششششش
مامان: ا/ت
من: جون دلم؟
مامان: من میخوام با دوستام برای یه هفته برم ججو و یه هفته نیستم فردا حرکت میکنم
من: اوووو عالیه مامانامید وارم بهت خیلی خوش بگذره.
مامان: مرسی عزیزم. الانم میخوام برم پاساژ خرید کنم و لباس بگیرم تو هم میای؟
من: اره حتما الان میپوشم.
مامان: باشه😀
رفتم و لباس پوشیدم موهامو گوجه ای بستم و کمی عطر زدم و از میکاپ اصلا خوشم نمیاد.
رفتم پایین مامانمو دیدم خیلی خوشگل شده بود.
من: اوووو مامان چه دافی شدی😂😂😂
مامان:(خنده)
رفتیم و سوار ماشین شدیم و من داشتم رانندگی می کردی که رسیدیم.
پیاده شدیم و رفتیم تو پاساژ
مامان: اووو اون پیراهن خیلی قشنگه
من: بریم امتحان کنیم؟
رفتیم تو و مامانم پوشیدش و اومد از اتاق پروف بیرون
مامان: چطور؟
من: عاااالی
من: اقا بفرمایید (کارتو داد به فروشنده)
مامان: نه ا/ت خودم حساب می کنم نیازی نیست که دخترم حساب کنه برام
من: باشه (اروم )
به چند تا فروشگاه های دیگم سر زدیم و مامانم کلی لباس گرفت و برگشتیم خونه
فردا صبح
بیدار شدم و مامانمو تا فرودگاه همراهی کردم و برگشتم خونه و صبحانه هم نخوردم.
دیدم ایزول زنگ زده.
ایزول: سلام خوبی
من: سلام مرسی
ایزول: ببین ات فردا میخوایم با سوجون و چند از بچه های دیگه بریم کلاب میای؟
من: ایزووول من اصلا حوصله کلاب ندارممن
ایزول: اتتتتت بیا دیگه حال میدع گوساله
من: 😂😂😂 گوساله خودتی
ایزول: میای دیگه؟ هووووم؟
من: اره ولی بلدی خوب خرم کنیااا
ایزول: حیحییی من برم مامانم کارم داره بای
من: فعلا
واییی موچی رو چیکار کنممم میزارم پیش پسر داییم هیونجین .
نهار فقط یه سیب خوردم واقعا اضافه وزن داشتم.
و رفتم خوابیدم که موچی اومد کنارم.
بغلش کردم و باهم خوابیدیم.
ساعت 4 گوشیم زنگ خورد از تعجب چشمام گرد شد اون.....
ادامه داره...
بچه شاید خسته شده باشین ولی جذاب میشه
#بی تی اس#فیک#ارمی#جونگ کوک#تهیونگ
مامان: مرسی ا/ت
من: خواهش میکنم قربونت برم
رفتم تو اتاق و لباس راحتیمو پوشیدم.
اومدم از اتاقم بیرون و نشستم رو مبل
من: اخیششششش
مامان: ا/ت
من: جون دلم؟
مامان: من میخوام با دوستام برای یه هفته برم ججو و یه هفته نیستم فردا حرکت میکنم
من: اوووو عالیه مامانامید وارم بهت خیلی خوش بگذره.
مامان: مرسی عزیزم. الانم میخوام برم پاساژ خرید کنم و لباس بگیرم تو هم میای؟
من: اره حتما الان میپوشم.
مامان: باشه😀
رفتم و لباس پوشیدم موهامو گوجه ای بستم و کمی عطر زدم و از میکاپ اصلا خوشم نمیاد.
رفتم پایین مامانمو دیدم خیلی خوشگل شده بود.
من: اوووو مامان چه دافی شدی😂😂😂
مامان:(خنده)
رفتیم و سوار ماشین شدیم و من داشتم رانندگی می کردی که رسیدیم.
پیاده شدیم و رفتیم تو پاساژ
مامان: اووو اون پیراهن خیلی قشنگه
من: بریم امتحان کنیم؟
رفتیم تو و مامانم پوشیدش و اومد از اتاق پروف بیرون
مامان: چطور؟
من: عاااالی
من: اقا بفرمایید (کارتو داد به فروشنده)
مامان: نه ا/ت خودم حساب می کنم نیازی نیست که دخترم حساب کنه برام
من: باشه (اروم )
به چند تا فروشگاه های دیگم سر زدیم و مامانم کلی لباس گرفت و برگشتیم خونه
فردا صبح
بیدار شدم و مامانمو تا فرودگاه همراهی کردم و برگشتم خونه و صبحانه هم نخوردم.
دیدم ایزول زنگ زده.
ایزول: سلام خوبی
من: سلام مرسی
ایزول: ببین ات فردا میخوایم با سوجون و چند از بچه های دیگه بریم کلاب میای؟
من: ایزووول من اصلا حوصله کلاب ندارممن
ایزول: اتتتتت بیا دیگه حال میدع گوساله
من: 😂😂😂 گوساله خودتی
ایزول: میای دیگه؟ هووووم؟
من: اره ولی بلدی خوب خرم کنیااا
ایزول: حیحییی من برم مامانم کارم داره بای
من: فعلا
واییی موچی رو چیکار کنممم میزارم پیش پسر داییم هیونجین .
نهار فقط یه سیب خوردم واقعا اضافه وزن داشتم.
و رفتم خوابیدم که موچی اومد کنارم.
بغلش کردم و باهم خوابیدیم.
ساعت 4 گوشیم زنگ خورد از تعجب چشمام گرد شد اون.....
ادامه داره...
بچه شاید خسته شده باشین ولی جذاب میشه
#بی تی اس#فیک#ارمی#جونگ کوک#تهیونگ
۲.۵k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.