خطرات خاطرات
خطرات خاطرات
نخستین و نقد ترین پرده از ذهن انسان که بر تمامیت طبقات ذهنش مسلط است . همانا خاطرات گذشته اوست که البتّه وجه عمیقتر این خاطره همانا تاریخ و وراثت است که حافظه ناخودآگاه و جمعی – تاریخی نامیده می شود ولی خاطرات زندۀ هرکسی در محدودۀ عمرش کلّ اندیشه و آرمان و باورها و قضاوتهایش را تحت الشعاع خود دارد . به لحاظی هرکسی بندۀ خاطرات خویشتن است و اندیشه هر فردی از خاطرات خود تغذیه می کند و این مهمترین منبع تغذیه ذهن هر فردی می باشد و از آن رهائی ندارد . خاطرات ما مثل رویاهای عالم خواب ما در حیطه ارادۀ ما نیستند و جبراً بر ما حکم می رانند و این معنای گذشته پرستی و ارتجاع فکری به معنای واقعی کلمه است که بر بشر حاکم است .
ولی آیا هیچ راه نجاتی از قدرت قهارانه حافظه و خاطرات خود وجود دارد ؟
بسیاری از خاطرات ما را آزار می دهند و مثل کابوسی بر روان ما سایه می افکنند ولی هرچه می کنیم از آنها رهائی نداریم و گاه آرزوی نسیان و فراموشی می کنیم و از این بابت به الکل و مخدرات و داروهای مهلک پناه می بریم .
برای ذهن و روان بشری خطری مهلکتر از خطر خاطرات وجود ندارد و جبری جباّرتر از سلطه خطورها نیست . چه بسا کلّ آینده ما قربانی خطورهای حاصل از خاطرات هستند و هرگز نمی توانیم راه و اندیشه و احساس نوینی برای خود پدید آوریم و به هر راه که می رویم سلطه شوم خاطرات پیش روی ما هستند و مانع پیشرفت روانی و فکری و هویتی ما می باشند .
این همان جبر زمان و اسارت گذشت زمان است که بنظر ما اساسی ترین جبرهای درونی وجود انسان می باشند و همۀ جبرهای بیرونی را نیز تحت فرمان خود دارند . خاطرات ما چه خوش و چه بد جملگی حامل نوعی حسرت و احساس از دست رفتگی و مرگ و نیستی می باشند و سایۀ یأس را بر روح و دل و جان ما می گسترانند و می دانیم که یأس اساسی ترین صفت ابلیس در بشر است .
بیهوده نیست که جبر زمان و زمان زدگی و گذشته پرستی به مثابۀ لطیف ترین سلطه ابلیس در بشر است که در قلمرو فلسفه موسوم به جبر تاریخ یا نگرش تاریخیگری است . زمان براستی چشم زخم ابلیس در بشر است که احساس جاودانگی و حضور در اکنونیّت را از انسان می رباید و احساس مرگ و نابودی و یأس و هراس القاء می کند که مقدمه ابلیس زدگی است زیرا این فرار از گذشته موجب پناه بردن به آینده و آتیه پرستی و آرزوهای فریبنده می شود و انسان را از حال و حضور وجودش غافل می کند و این اصل و اساس معنای غفلت و نسیان بشری می باشد و عامل کفر است .
جز با فهم عمیق و جامع و عرفانی وقایع گذشته زندگی خود قادر به رهائی از آنها نیستیم . آنچه که خاطرات را در دل حل و هضم و جذب می کند معرفت درباره آنان است و شناخت حقّ وقایع گذشته و تصدیق آن . خاطراتی که دائم در مقابل چشم ما قراردارند همان وقایع فهم ناشده و هضم ناشدۀ زندگی ماست که بصورت اوهام و اشباحی ما را احاطه کرده اند تا آنها را به درستی به یاد آوریم و درک نمائیم .
تا حقشان را درک و تصدیق نکنیم از ظلمت و ثقل حضورشان رهائی نداریم . این همان معنای ذاتی ذکر در قرآن است که موضوع اصلی خودشناسی است زیرا در شناخت گذشته خود بدون تردید خدا را خواهیم شناخت و خودشناسی – خداشناسی از همین بابت است .
......
آنچه که بخشودگی نامیده می شود همانا معرفت دربارۀ گذشته و توبه از خطاها و جهل و جنون است و بخشوده شدن از آن . این همان معنای اخلاص به معنای خالص و پاک شدن از گذشته و رهائی از اسارت جبرها و وراثت های تاریخی و اجتماعی و تربیتی و خانوادگی است . هرآنچه که از گذشته آزارمان می دهد فهم و تصدیق نشده است و لذا ما را به آرزوهای جاهلانه تر در آینده سوق می دهد .
منبع : دائرة المعارف عرفانی -جلد4-اثر استاد علی اکبر خانجانی:
www.khanjany.org#
نخستین و نقد ترین پرده از ذهن انسان که بر تمامیت طبقات ذهنش مسلط است . همانا خاطرات گذشته اوست که البتّه وجه عمیقتر این خاطره همانا تاریخ و وراثت است که حافظه ناخودآگاه و جمعی – تاریخی نامیده می شود ولی خاطرات زندۀ هرکسی در محدودۀ عمرش کلّ اندیشه و آرمان و باورها و قضاوتهایش را تحت الشعاع خود دارد . به لحاظی هرکسی بندۀ خاطرات خویشتن است و اندیشه هر فردی از خاطرات خود تغذیه می کند و این مهمترین منبع تغذیه ذهن هر فردی می باشد و از آن رهائی ندارد . خاطرات ما مثل رویاهای عالم خواب ما در حیطه ارادۀ ما نیستند و جبراً بر ما حکم می رانند و این معنای گذشته پرستی و ارتجاع فکری به معنای واقعی کلمه است که بر بشر حاکم است .
ولی آیا هیچ راه نجاتی از قدرت قهارانه حافظه و خاطرات خود وجود دارد ؟
بسیاری از خاطرات ما را آزار می دهند و مثل کابوسی بر روان ما سایه می افکنند ولی هرچه می کنیم از آنها رهائی نداریم و گاه آرزوی نسیان و فراموشی می کنیم و از این بابت به الکل و مخدرات و داروهای مهلک پناه می بریم .
برای ذهن و روان بشری خطری مهلکتر از خطر خاطرات وجود ندارد و جبری جباّرتر از سلطه خطورها نیست . چه بسا کلّ آینده ما قربانی خطورهای حاصل از خاطرات هستند و هرگز نمی توانیم راه و اندیشه و احساس نوینی برای خود پدید آوریم و به هر راه که می رویم سلطه شوم خاطرات پیش روی ما هستند و مانع پیشرفت روانی و فکری و هویتی ما می باشند .
این همان جبر زمان و اسارت گذشت زمان است که بنظر ما اساسی ترین جبرهای درونی وجود انسان می باشند و همۀ جبرهای بیرونی را نیز تحت فرمان خود دارند . خاطرات ما چه خوش و چه بد جملگی حامل نوعی حسرت و احساس از دست رفتگی و مرگ و نیستی می باشند و سایۀ یأس را بر روح و دل و جان ما می گسترانند و می دانیم که یأس اساسی ترین صفت ابلیس در بشر است .
بیهوده نیست که جبر زمان و زمان زدگی و گذشته پرستی به مثابۀ لطیف ترین سلطه ابلیس در بشر است که در قلمرو فلسفه موسوم به جبر تاریخ یا نگرش تاریخیگری است . زمان براستی چشم زخم ابلیس در بشر است که احساس جاودانگی و حضور در اکنونیّت را از انسان می رباید و احساس مرگ و نابودی و یأس و هراس القاء می کند که مقدمه ابلیس زدگی است زیرا این فرار از گذشته موجب پناه بردن به آینده و آتیه پرستی و آرزوهای فریبنده می شود و انسان را از حال و حضور وجودش غافل می کند و این اصل و اساس معنای غفلت و نسیان بشری می باشد و عامل کفر است .
جز با فهم عمیق و جامع و عرفانی وقایع گذشته زندگی خود قادر به رهائی از آنها نیستیم . آنچه که خاطرات را در دل حل و هضم و جذب می کند معرفت درباره آنان است و شناخت حقّ وقایع گذشته و تصدیق آن . خاطراتی که دائم در مقابل چشم ما قراردارند همان وقایع فهم ناشده و هضم ناشدۀ زندگی ماست که بصورت اوهام و اشباحی ما را احاطه کرده اند تا آنها را به درستی به یاد آوریم و درک نمائیم .
تا حقشان را درک و تصدیق نکنیم از ظلمت و ثقل حضورشان رهائی نداریم . این همان معنای ذاتی ذکر در قرآن است که موضوع اصلی خودشناسی است زیرا در شناخت گذشته خود بدون تردید خدا را خواهیم شناخت و خودشناسی – خداشناسی از همین بابت است .
......
آنچه که بخشودگی نامیده می شود همانا معرفت دربارۀ گذشته و توبه از خطاها و جهل و جنون است و بخشوده شدن از آن . این همان معنای اخلاص به معنای خالص و پاک شدن از گذشته و رهائی از اسارت جبرها و وراثت های تاریخی و اجتماعی و تربیتی و خانوادگی است . هرآنچه که از گذشته آزارمان می دهد فهم و تصدیق نشده است و لذا ما را به آرزوهای جاهلانه تر در آینده سوق می دهد .
منبع : دائرة المعارف عرفانی -جلد4-اثر استاد علی اکبر خانجانی:
www.khanjany.org#
۹۷۴
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.