بوکسر دوست داشتنی:)
بوکسر دوست داشتنی:)
p27
"ویو کوک"
"ولش کردم و رفتم پایین..حدودا نیمه شب بود و زیاد غذا نخوردم و خیلی گشنم بود..! میدونم که ا.ت میخواد انتقام کارم رو بگیره(خنده) ولی منم کم نمیارم!(پوزخند)"
کوک: ا.تت(بلند)
ا.ت: چتهه؟(بلند تر)(هست تو اتاقش)
کوک: آهای.. با دوست پسرت درست صحبت ک.....اخخخخخ چته وحشیی
ا.ت: تو دوست پسر من نیستی پسره ی رومخخخ(رفت دنبال کوک)
کوک: (خنده بلند) اوههه...بیبی عصبانی نشووو(بلند.درحال فرار کردن از ا.ت دست به دمپایی)
ا.ت: کوکککککککک(جیغ) فقط صبر کن گیرت بی..(افتاد)
"کوک سریع ایستاد و چون ا.ت پشتش بود خورد به کوک و افتادن روی هم..ا.ت کاملا روی کوک بود"
ا.ت: *نفس زدن*
کوک: *زل زده به ا.ت*
ا.ت: اینو تو مخت فرو کن(انگشتشو گذاشت رو سر کوک)تو دوست پسر من نیستی
کوک: *عرق کرده و زل زده به ا.ت*
ا.ت: چت شده؟(به وضعیتشون نگاهی انداخت و سریع بلند شد)اهم...چیزه..م..من باید برم بالا کار دارم
کوک: *تو همون حالت فقط سرشو تکون میده*
"ویو ا.ت"
"ای وای این چه کاری بود..یعنی الان تحریک شده؟؟وای الان باید چیکار کنم؟...هوففف همش تقصیر خودته پسره ی لجباز!!"
"ویو کوک"
"نمیتونستم از جام تکون بخورم...خیلی خیلی داغ شده بودم..عاو..فکر کنم اینجا خیلی گرمه!!جلوی دهنم و گرفتم تا صدایی از خودم تولید نکنم..رفتم سمت اتاق لباسم رو در آوردم و رفتم سمت حموم..ناله ی نسبتا بلندی از دهنم خارج شد! دوش آب سرد گرفتم اومدم بیرون..لباس پوشیدم و از اتاق خارج شدم..دوباره با ا.ت چشم تو چشم شدم و.."
p27
"ویو کوک"
"ولش کردم و رفتم پایین..حدودا نیمه شب بود و زیاد غذا نخوردم و خیلی گشنم بود..! میدونم که ا.ت میخواد انتقام کارم رو بگیره(خنده) ولی منم کم نمیارم!(پوزخند)"
کوک: ا.تت(بلند)
ا.ت: چتهه؟(بلند تر)(هست تو اتاقش)
کوک: آهای.. با دوست پسرت درست صحبت ک.....اخخخخخ چته وحشیی
ا.ت: تو دوست پسر من نیستی پسره ی رومخخخ(رفت دنبال کوک)
کوک: (خنده بلند) اوههه...بیبی عصبانی نشووو(بلند.درحال فرار کردن از ا.ت دست به دمپایی)
ا.ت: کوکککککککک(جیغ) فقط صبر کن گیرت بی..(افتاد)
"کوک سریع ایستاد و چون ا.ت پشتش بود خورد به کوک و افتادن روی هم..ا.ت کاملا روی کوک بود"
ا.ت: *نفس زدن*
کوک: *زل زده به ا.ت*
ا.ت: اینو تو مخت فرو کن(انگشتشو گذاشت رو سر کوک)تو دوست پسر من نیستی
کوک: *عرق کرده و زل زده به ا.ت*
ا.ت: چت شده؟(به وضعیتشون نگاهی انداخت و سریع بلند شد)اهم...چیزه..م..من باید برم بالا کار دارم
کوک: *تو همون حالت فقط سرشو تکون میده*
"ویو ا.ت"
"ای وای این چه کاری بود..یعنی الان تحریک شده؟؟وای الان باید چیکار کنم؟...هوففف همش تقصیر خودته پسره ی لجباز!!"
"ویو کوک"
"نمیتونستم از جام تکون بخورم...خیلی خیلی داغ شده بودم..عاو..فکر کنم اینجا خیلی گرمه!!جلوی دهنم و گرفتم تا صدایی از خودم تولید نکنم..رفتم سمت اتاق لباسم رو در آوردم و رفتم سمت حموم..ناله ی نسبتا بلندی از دهنم خارج شد! دوش آب سرد گرفتم اومدم بیرون..لباس پوشیدم و از اتاق خارج شدم..دوباره با ا.ت چشم تو چشم شدم و.."
۱۵.۱k
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.