رمان دریای چشمات
پارت ۱۸۸
مدل موهام و آرایشم و همچنین لباسم هارمونی خیلی خوبی ایجاد کرده بود و به شدت به هم میومد.
با لبخند رضایت به خودم خیره شدم و از آرایشگر تشکر کردم.
آیدا هم خیلی خوشگل شده بود و من تا دقایقی تو سکوت خیره شده بودم بهش.
با خنده از هم تعریف کردیم و بعد آماده شدیم تا بریم آتلیه.
سورن اومده بود و من بعد از اینکه خودمو پوشوندم رفتم تو ماشین.
کفشام خیلی اذیتم میکردن اما به کمک سورن تونستم راحت قدمام رو بردارم.
سورن کمکم کرد تا بشینم تو ماشین و خودشم در سمت راننده رو باز کرد و نشست.
سرش رو به سمتم کج کرد و دستشو آورد جلو تا شنلم رو کنار بزنه.
مچش رو گرفتم و گفتم: بعدا میتونی ببینی.
خیلی دوست داشتم قیافه آویزونش رو ببینم.
از نفسای عمیقی که کشید میتونستم بفهمم چقدر حرص خورده.
لبخندی زدم و به خیابون خیره شدم.
صدای آهنگی که پلی شد باعث شد با تعجب برگردم سمتش.
آهنگ دی ان ای از بی تی اس که من عاشقش بودم ولی مگه میشه؟!
با تعجب ازش پرسیدم: این آهنگ... از کجا میدونستی من عاشق این آهنگم.
سورن ماشین رو نگه داشته بود و من با شوک منتظر بودم تا جواب بده.
اما اون شوکه تر از من بهم خیره شده بود.
نگاهش باعث شد قلبم دوباره به تپش بیوفته و صدای تالاپ تلوپش اینقدر بلند بود که هر لحظه امکان داشت بشنوه.
سورن اومد نزدیکم و آروم شنلم رو کنار زد و خیره شد به چشمام.
منم وضعیت بهتری نداشتم. مدل موهاش و کت و شلواری که پوشیده بود کاملا بی نقص بود.
در سکوت بهم خیره شده بودیم.
سورن اومد جلوتر و صورتش رو نزدیک صورتم کرد.
چشمام رو بستم و منتظر بوسش شدم.
صدای آرومش کنار گوشم شنیده شد: فک نکنم بتونم تا شب منتظر بمونم.
با این حرفش نفس عمیقی کشیدم و آب دهنم رو قورت دادم.
هوا خیلی گرم بود و داشتم عرق میکردم.
پنجره رو باز کردم و پشت سر هم نفس کشیدم.
به خودم اومدم و گفتم: برو آتلیه دیرمون میشه.
سورن نفس عمیقی کشید و نگاهش رو ازم گرفت.
شنلم رو پوشیدم و در سکوت به آهنگ دی ان ای که دیگه آخراش بود گوش سپردم.
وقتی رسیدیم آتلیه عکاس ازمون خواست تا ژستای مسخره و مزحکش رو انجام بدیم و من از هیچکدومش خوشم نیومد.
پس تصمیم گرفتم ژستایی که خودم دوست دارم رو پیاده کنم.
سورن با لبخند شیطانی ازم خواست تا یه ژستم اون معرفی کنه.
خندیدم و قبول کردم.
اولین ژست رو به عکاس گفتم و اونم ازمون خواست انجامش بدیم.
کنار سورن وایسادم و تو چشماش خیره شدم و بهش نزدیک شدم.
جوری که به نظر میرسید دارم میبوسمش و قیافه سورن باید بهت زده میبود.
با فلش دوربین عکاس فهمیدم چندتا عکس از این ژست گرفته.
ازش خواستم نشونمون بده تا ببینم چطور شدیم.
مدل موهام و آرایشم و همچنین لباسم هارمونی خیلی خوبی ایجاد کرده بود و به شدت به هم میومد.
با لبخند رضایت به خودم خیره شدم و از آرایشگر تشکر کردم.
آیدا هم خیلی خوشگل شده بود و من تا دقایقی تو سکوت خیره شده بودم بهش.
با خنده از هم تعریف کردیم و بعد آماده شدیم تا بریم آتلیه.
سورن اومده بود و من بعد از اینکه خودمو پوشوندم رفتم تو ماشین.
کفشام خیلی اذیتم میکردن اما به کمک سورن تونستم راحت قدمام رو بردارم.
سورن کمکم کرد تا بشینم تو ماشین و خودشم در سمت راننده رو باز کرد و نشست.
سرش رو به سمتم کج کرد و دستشو آورد جلو تا شنلم رو کنار بزنه.
مچش رو گرفتم و گفتم: بعدا میتونی ببینی.
خیلی دوست داشتم قیافه آویزونش رو ببینم.
از نفسای عمیقی که کشید میتونستم بفهمم چقدر حرص خورده.
لبخندی زدم و به خیابون خیره شدم.
صدای آهنگی که پلی شد باعث شد با تعجب برگردم سمتش.
آهنگ دی ان ای از بی تی اس که من عاشقش بودم ولی مگه میشه؟!
با تعجب ازش پرسیدم: این آهنگ... از کجا میدونستی من عاشق این آهنگم.
سورن ماشین رو نگه داشته بود و من با شوک منتظر بودم تا جواب بده.
اما اون شوکه تر از من بهم خیره شده بود.
نگاهش باعث شد قلبم دوباره به تپش بیوفته و صدای تالاپ تلوپش اینقدر بلند بود که هر لحظه امکان داشت بشنوه.
سورن اومد نزدیکم و آروم شنلم رو کنار زد و خیره شد به چشمام.
منم وضعیت بهتری نداشتم. مدل موهاش و کت و شلواری که پوشیده بود کاملا بی نقص بود.
در سکوت بهم خیره شده بودیم.
سورن اومد جلوتر و صورتش رو نزدیک صورتم کرد.
چشمام رو بستم و منتظر بوسش شدم.
صدای آرومش کنار گوشم شنیده شد: فک نکنم بتونم تا شب منتظر بمونم.
با این حرفش نفس عمیقی کشیدم و آب دهنم رو قورت دادم.
هوا خیلی گرم بود و داشتم عرق میکردم.
پنجره رو باز کردم و پشت سر هم نفس کشیدم.
به خودم اومدم و گفتم: برو آتلیه دیرمون میشه.
سورن نفس عمیقی کشید و نگاهش رو ازم گرفت.
شنلم رو پوشیدم و در سکوت به آهنگ دی ان ای که دیگه آخراش بود گوش سپردم.
وقتی رسیدیم آتلیه عکاس ازمون خواست تا ژستای مسخره و مزحکش رو انجام بدیم و من از هیچکدومش خوشم نیومد.
پس تصمیم گرفتم ژستایی که خودم دوست دارم رو پیاده کنم.
سورن با لبخند شیطانی ازم خواست تا یه ژستم اون معرفی کنه.
خندیدم و قبول کردم.
اولین ژست رو به عکاس گفتم و اونم ازمون خواست انجامش بدیم.
کنار سورن وایسادم و تو چشماش خیره شدم و بهش نزدیک شدم.
جوری که به نظر میرسید دارم میبوسمش و قیافه سورن باید بهت زده میبود.
با فلش دوربین عکاس فهمیدم چندتا عکس از این ژست گرفته.
ازش خواستم نشونمون بده تا ببینم چطور شدیم.
۳۳.۲k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.