عشق پنهان پارت 10
جیهیو : فکر نکن نمیدونستم
جیمین : اون یه اشتباه بود...
جیهیو : عوم تا دیروز یه اشتباه بود؟
جیمین : تو که دیدی
جیهیو : پس چرا تا وقتی اون بود با من وارد رابطه شدی؟
جیمین : چون من دوست داشتم و اون همش منو سرزنش میکرد..
جیهیو : اما چی؟
جیمین : اون همش بهم میچسبید...
جیهیو : ت یه دختر بازی تو اینده هم حتما بهم خیانت میکنی
جیمین : جیهیو
جیهیو : چته؟
جیمین : میخوام حقیقتو بهت بگم...
جیهیو : میشنوم
جیمین : اما که اونو ولشکن اون بخاطر پولم بهم میچسبید و من اونو دوست نداشتم ولی جینا هم اون خیلی پولدار بود و از یه خانواده تحصیل کرده پدرم مجبورم میکرد با اون وارد رابطه بشم ولی من تورو دوست دارم مهمم نیست بقیه چی میگن..
جیهیو یذره فکر کرد...
جیهیو : خب باشه میبخشمت...
جیمین دستشو گرفت و گفت : عاشقتم
جیهیو بهش نزدیک شد دستشو دورش حلقه کردو دستشو گزاشت لای موهاش جیمین بهش نزدیک تر شد جیهیو لبشو زد به لب جیمین و جیمین باهاش همراهی کرد بعد چند لحظه نفس هم اوردن
جیهیو : منم عاشقتم
جونگکوک : تهیونگ من میدونم من مقصرم لطفا لطفا نمیر باشه؟ نگا دارم با کی حرف میزنم...روانی شدم...اصن چی دارم میگم؟
همون لحظه کارینا وارد شد نشست و سرشو گزاشت رو شونه جونگکوک
جونگکوک : حالت خوبه؟
کارینا : اره خوبم
جونگکوک : دیگه داره شب میشه باید بریم خونه باشه؟
کارینا نمیخام برم میخام تا فردا پیش تهیونگ باشم...
جونگکوک : ولی مدرسه چی؟ فردا ازمون داریم..
کارینا : صب از اینجا میام مدرسه..
جونگکوک : باشه پس مواظب خودت باش باشه؟
کارینا : باشه...
*فردا صب
کارینا وارد شد و شد سوژه خنده
اری : سلام دختر دو دل
کارینا : ....
اری پاشو گزاشت که کارینا بخوره زمین...کارینا افتاد
کارینا : ولم کنین دیگه چی کار جونم میخوایننن؟(داد)
اری : جونگکوک داره با ت به من خیانت میکنه؟ پوشوو
کارینا بلند شد...اری بهش سیلی زد...همون لحظه جونگکوک اومد کارینا رو طرف خودش کشید کارینا دستشو گرفت
جونگکوک : این دختره ولش کن باشه؟ از الانم میگم رابطه ما تمومه
اری : چطور جرعت میکنی؟ من عاشقت بودم
جونگکوک : از کارینا دور شو...
اری : بهت نشون میدم فهمیدی این غضیه اینجا تموم نمیشههه...
جونگکوک نزدیک کارینا شد بهش زول زد انگار میخواست جولو همه ببوستش بهش گفت : اگه کسی اذیتت کرد بهم بگو نزدیک تر شد تا همون لحظه...
جیمین : اون یه اشتباه بود...
جیهیو : عوم تا دیروز یه اشتباه بود؟
جیمین : تو که دیدی
جیهیو : پس چرا تا وقتی اون بود با من وارد رابطه شدی؟
جیمین : چون من دوست داشتم و اون همش منو سرزنش میکرد..
جیهیو : اما چی؟
جیمین : اون همش بهم میچسبید...
جیهیو : ت یه دختر بازی تو اینده هم حتما بهم خیانت میکنی
جیمین : جیهیو
جیهیو : چته؟
جیمین : میخوام حقیقتو بهت بگم...
جیهیو : میشنوم
جیمین : اما که اونو ولشکن اون بخاطر پولم بهم میچسبید و من اونو دوست نداشتم ولی جینا هم اون خیلی پولدار بود و از یه خانواده تحصیل کرده پدرم مجبورم میکرد با اون وارد رابطه بشم ولی من تورو دوست دارم مهمم نیست بقیه چی میگن..
جیهیو یذره فکر کرد...
جیهیو : خب باشه میبخشمت...
جیمین دستشو گرفت و گفت : عاشقتم
جیهیو بهش نزدیک شد دستشو دورش حلقه کردو دستشو گزاشت لای موهاش جیمین بهش نزدیک تر شد جیهیو لبشو زد به لب جیمین و جیمین باهاش همراهی کرد بعد چند لحظه نفس هم اوردن
جیهیو : منم عاشقتم
جونگکوک : تهیونگ من میدونم من مقصرم لطفا لطفا نمیر باشه؟ نگا دارم با کی حرف میزنم...روانی شدم...اصن چی دارم میگم؟
همون لحظه کارینا وارد شد نشست و سرشو گزاشت رو شونه جونگکوک
جونگکوک : حالت خوبه؟
کارینا : اره خوبم
جونگکوک : دیگه داره شب میشه باید بریم خونه باشه؟
کارینا نمیخام برم میخام تا فردا پیش تهیونگ باشم...
جونگکوک : ولی مدرسه چی؟ فردا ازمون داریم..
کارینا : صب از اینجا میام مدرسه..
جونگکوک : باشه پس مواظب خودت باش باشه؟
کارینا : باشه...
*فردا صب
کارینا وارد شد و شد سوژه خنده
اری : سلام دختر دو دل
کارینا : ....
اری پاشو گزاشت که کارینا بخوره زمین...کارینا افتاد
کارینا : ولم کنین دیگه چی کار جونم میخوایننن؟(داد)
اری : جونگکوک داره با ت به من خیانت میکنه؟ پوشوو
کارینا بلند شد...اری بهش سیلی زد...همون لحظه جونگکوک اومد کارینا رو طرف خودش کشید کارینا دستشو گرفت
جونگکوک : این دختره ولش کن باشه؟ از الانم میگم رابطه ما تمومه
اری : چطور جرعت میکنی؟ من عاشقت بودم
جونگکوک : از کارینا دور شو...
اری : بهت نشون میدم فهمیدی این غضیه اینجا تموم نمیشههه...
جونگکوک نزدیک کارینا شد بهش زول زد انگار میخواست جولو همه ببوستش بهش گفت : اگه کسی اذیتت کرد بهم بگو نزدیک تر شد تا همون لحظه...
۵۰.۰k
۲۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.