part 15 وقتی بد بوی مدرسه بخاطره چاق بودنت مسخرت میکرد
part 15 وقتی بد بوی مدرسه بخاطره چاق بودنت مسخرت میکرد
part 15
قشنگ لال شده بودم یعنی کی بهش گفته
_حالا هم از خونم رو بیرون
+باشه میرم
_بدو نمی خوام ببینمت
+اوک
سریع از عمارت رفتم بیرون که دیدم گوشیم نیست
عههه تو عمارت جا گذاشتم مجبور شدم برگردم عمارت
داشتم میفرتم داخل که
بادیگارد: کجا خانم
+امم خوب گوشیم رو جا گذاشتم اومدم بردارم
بادیگارد: اوک بفرماید
+مرسی
سریع رفتم داخل که گوشیم رو برداشتم و رفتم
که به میا زنگ زدم
بوق.... بوق..... بوق..... بو
#الوووو
+میا(بغض)
#هان تویی یونا
+اره(نکته: بچه ها اینجا یونا تمام حرف هاشو با بغض میگه)
#چی چرا بغض کردی
+میا هیچی نگو فقط بیا دنبالم
#باشه.. باشه فقط بگو کجایی
+باشه........(مثلا آدرس رو گفت)
منتظره میا بودم که دیدم یکی با ماشین اومد
#یونا
+میا
سریع رفتم بقلش کردم شروع به گریه کردن کردم
#چیشد چرا داری گریه میکنی
+هیجی بریم
#نه تا تو نگی چرا گریه کردی نمیریم
+میگم
#باشه
سوار ماشین شدیم که بعد چند مین به خانه میا رسیدیم
از ماشین پیاده شدم رفتیم داخل رفتیم روی مبل نشتیم
#خب بگو دیگه
+کوک فهمید
#چیو
+که من یونام
#چی از کجا
+خودم هم نمیدونم
#خوبه ببین ات فردا نیا دانشگاه اوک
+چرا
#الان زیاد حالت خوب نیست یکم استراحت کن و اینکه کوک رو نبینی
+باشه
#خوبه پس برو بخواب
+اوک شب خوش(میدونی ادمین یکم گشادیش میاد و از صبح پرید به شب😔😂)
ویو صبح
از خواب بیدار شدم و از اتاق اومدم بیرون دیدم میا نیست
حتما رفته دانشگاه منم گشنم بود رفتم تو آشپز خانه واسه خودم
پنکیک درست کردم و رفتم جلوی تلویزیون نشستم و شروع به
خوردن کردم نزدیگه 3 ساعت بود که داشتم فیلم میدیدم پاشدم
رفتم حمام یه دوش 5 مینی گرفتم اومدم بیرون و لباس
پوشیدم موهامو با حوله بستم و شروع به روتین پوستی کردم
و بعد موهامو شروع به خشک کردن کردم و از اتاق اومدم بیرون
رفتم شروع به غذا پختن کردم که دیدن در خانه باز شد
#سلامممم
+سلام چطوری
#عالی
#تو چطوری
+ها منم عالیم ام
#خوبه
#غذا داریم یونا
+اره
#آخ جون من برم لباسامو عوض کنم بیام
میا رفتم منم رفتم غذا رو کشیدم و گذاشتم رو میز
part 15
قشنگ لال شده بودم یعنی کی بهش گفته
_حالا هم از خونم رو بیرون
+باشه میرم
_بدو نمی خوام ببینمت
+اوک
سریع از عمارت رفتم بیرون که دیدم گوشیم نیست
عههه تو عمارت جا گذاشتم مجبور شدم برگردم عمارت
داشتم میفرتم داخل که
بادیگارد: کجا خانم
+امم خوب گوشیم رو جا گذاشتم اومدم بردارم
بادیگارد: اوک بفرماید
+مرسی
سریع رفتم داخل که گوشیم رو برداشتم و رفتم
که به میا زنگ زدم
بوق.... بوق..... بوق..... بو
#الوووو
+میا(بغض)
#هان تویی یونا
+اره(نکته: بچه ها اینجا یونا تمام حرف هاشو با بغض میگه)
#چی چرا بغض کردی
+میا هیچی نگو فقط بیا دنبالم
#باشه.. باشه فقط بگو کجایی
+باشه........(مثلا آدرس رو گفت)
منتظره میا بودم که دیدم یکی با ماشین اومد
#یونا
+میا
سریع رفتم بقلش کردم شروع به گریه کردن کردم
#چیشد چرا داری گریه میکنی
+هیجی بریم
#نه تا تو نگی چرا گریه کردی نمیریم
+میگم
#باشه
سوار ماشین شدیم که بعد چند مین به خانه میا رسیدیم
از ماشین پیاده شدم رفتیم داخل رفتیم روی مبل نشتیم
#خب بگو دیگه
+کوک فهمید
#چیو
+که من یونام
#چی از کجا
+خودم هم نمیدونم
#خوبه ببین ات فردا نیا دانشگاه اوک
+چرا
#الان زیاد حالت خوب نیست یکم استراحت کن و اینکه کوک رو نبینی
+باشه
#خوبه پس برو بخواب
+اوک شب خوش(میدونی ادمین یکم گشادیش میاد و از صبح پرید به شب😔😂)
ویو صبح
از خواب بیدار شدم و از اتاق اومدم بیرون دیدم میا نیست
حتما رفته دانشگاه منم گشنم بود رفتم تو آشپز خانه واسه خودم
پنکیک درست کردم و رفتم جلوی تلویزیون نشستم و شروع به
خوردن کردم نزدیگه 3 ساعت بود که داشتم فیلم میدیدم پاشدم
رفتم حمام یه دوش 5 مینی گرفتم اومدم بیرون و لباس
پوشیدم موهامو با حوله بستم و شروع به روتین پوستی کردم
و بعد موهامو شروع به خشک کردن کردم و از اتاق اومدم بیرون
رفتم شروع به غذا پختن کردم که دیدن در خانه باز شد
#سلامممم
+سلام چطوری
#عالی
#تو چطوری
+ها منم عالیم ام
#خوبه
#غذا داریم یونا
+اره
#آخ جون من برم لباسامو عوض کنم بیام
میا رفتم منم رفتم غذا رو کشیدم و گذاشتم رو میز
۲۸.۳k
۲۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.