فیک من فقط تورو میخوام....
💔ازدیدخودت💔
رسیدم دم خونه....پول تاکسیو دادمو رفتم سمت در...دستمو رو شکمم کشیدمو رمزو زدمو رفتم تو.....دو تا راه رو داشت...از یکیش صداهای عجیبی میومد...از پله هاش اروم بالا رفتم ....در یه اتاقش باز بود....درو نیمه باز کردمو با چیزی که دیدم پاهام سست شد....ا..اون...ک.کو د...داشت یه دختر دیگرو میبوسید....دستمو جلو دهنم گرفتمو دهنمو بازوبسته کردم که شاید بتونم حرف بزنم اما نشد....اشکام مثل رود میریخت...پس اون همه وقت که کوک نمیومد خونه...ب..برای این بود....سرم درد گرفتو از اون اتاق اومدم بیرون....اونا متوجه ی من نشدن از بس اتاق بزرگ بود....نفسم بالا نمیومد...بزور نفس عمیق میکشیدم...اما گریه اجازه نمیداد....صدای باز شدن در بیرون اومدو صدای جین و نامجون هیونگ اومد...از پله ها اومدم پایین ولی سرم گیج رفتو پاهام سست شدو افتادم.....دیگه چیزی نفهمیدم فقط رفتم تو دنیای خوابم.....
💔ازدیدجین💔
منو نامجون برای نصف دیگه ی نوشته ی اهنگ که دست کوک بود رفتیم سمت خونه ای که اونجا بود....میخواستم زنگو بزنم که نامجون گفت
_در بازه!!
+یعنی لونا تو خونس؟
یه لحظه فکرایی از سرم گذشت//فکرای اهم اهم-_-//
+نکنه که...
_یاااا هیونگ چه ذهن پاکی داری به به...
همون لحظه صدای گریه اومد...//چون راهرو نزدیک در بود صدا میومد اما اون دوتا نمیشنیدن-_-//منو نامجون به هم نگاه کردیمو با تردید رفتیم تو
+کوک؟
_جانگ کوک
یه لحظه چشم به لونا افتاد
+ل..لونا؟
_چرا گریه کردی؟
همون لحظه لونا بیهوش شدو از پله ها افتاد پایین...یه لحظه شکه شدم...
با بدو منو نامجون رفتیم سمتش
+ل..لوناااا
_ه..هیونگ نگاه کن داره از پاهای لونا خون میاد!!
دیگه داشتم دیوونه میشدم گریم گرفت...
+نامجون زود باش زنگ بزن به اورژانس
_اما..من گوشیم تآ خونه جاموند بیا خودمون ببریمش
فوری بلندش کردمو سوارماشین شدیمو به همه ی اعضا زنگ زدم به غیر کوک....
ادامه دارد......
نوممممم لووونااااا اخ من رفتم کما....😭💔
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
رسیدم دم خونه....پول تاکسیو دادمو رفتم سمت در...دستمو رو شکمم کشیدمو رمزو زدمو رفتم تو.....دو تا راه رو داشت...از یکیش صداهای عجیبی میومد...از پله هاش اروم بالا رفتم ....در یه اتاقش باز بود....درو نیمه باز کردمو با چیزی که دیدم پاهام سست شد....ا..اون...ک.کو د...داشت یه دختر دیگرو میبوسید....دستمو جلو دهنم گرفتمو دهنمو بازوبسته کردم که شاید بتونم حرف بزنم اما نشد....اشکام مثل رود میریخت...پس اون همه وقت که کوک نمیومد خونه...ب..برای این بود....سرم درد گرفتو از اون اتاق اومدم بیرون....اونا متوجه ی من نشدن از بس اتاق بزرگ بود....نفسم بالا نمیومد...بزور نفس عمیق میکشیدم...اما گریه اجازه نمیداد....صدای باز شدن در بیرون اومدو صدای جین و نامجون هیونگ اومد...از پله ها اومدم پایین ولی سرم گیج رفتو پاهام سست شدو افتادم.....دیگه چیزی نفهمیدم فقط رفتم تو دنیای خوابم.....
💔ازدیدجین💔
منو نامجون برای نصف دیگه ی نوشته ی اهنگ که دست کوک بود رفتیم سمت خونه ای که اونجا بود....میخواستم زنگو بزنم که نامجون گفت
_در بازه!!
+یعنی لونا تو خونس؟
یه لحظه فکرایی از سرم گذشت//فکرای اهم اهم-_-//
+نکنه که...
_یاااا هیونگ چه ذهن پاکی داری به به...
همون لحظه صدای گریه اومد...//چون راهرو نزدیک در بود صدا میومد اما اون دوتا نمیشنیدن-_-//منو نامجون به هم نگاه کردیمو با تردید رفتیم تو
+کوک؟
_جانگ کوک
یه لحظه چشم به لونا افتاد
+ل..لونا؟
_چرا گریه کردی؟
همون لحظه لونا بیهوش شدو از پله ها افتاد پایین...یه لحظه شکه شدم...
با بدو منو نامجون رفتیم سمتش
+ل..لوناااا
_ه..هیونگ نگاه کن داره از پاهای لونا خون میاد!!
دیگه داشتم دیوونه میشدم گریم گرفت...
+نامجون زود باش زنگ بزن به اورژانس
_اما..من گوشیم تآ خونه جاموند بیا خودمون ببریمش
فوری بلندش کردمو سوارماشین شدیمو به همه ی اعضا زنگ زدم به غیر کوک....
ادامه دارد......
نوممممم لووونااااا اخ من رفتم کما....😭💔
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۳۴.۲k
۰۵ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.