دست هایش را محکم گرفته بود،
دست هایش را محکم گرفته بود،
از رو به رو می آمد،،
نشناختمش!!!
من که فراموشی گرفته بودم ،
اما گل های روسریش عجیب هنوز بوی دستهایم را می دادند...
#مهران_فایضی
از رو به رو می آمد،،
نشناختمش!!!
من که فراموشی گرفته بودم ،
اما گل های روسریش عجیب هنوز بوی دستهایم را می دادند...
#مهران_فایضی
۲.۶k
۲۸ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.