رابطه اجباری (پارت ۶)
کوک: حرف نباشه
هولَرو داد بهم و دستامو باز کرد و تنم کرد
ویو کوک
خیلی تحریک شده بودم مجبور شدم خوابیدنش تو ماشینو بهونه کنم و وقتی دیدم خیلی داره دردش میاد ول کردم با اینکه اتاق خالی داشتم کاری کردم ک
پیش خودم باشه
ویو ا/ت
مرده دستمو گرفت و برد تو اتاق یه لباس خوشگل تنم کرد (عکسشو میزارم)
باهو نشستیم رو تخت
کوک: بگو ببینم هرزه چند سالته و اسمت چیه؟
ا/ت: اولن که من هرزه نیستم دومن
درست صحبت کن چاهارمن اسمم ا/ت هست و بیست سالمه
دوباره بهم سیلی زد خیلی درد داشت گریم گرفت
کوک: درست حرف بزن ا/ت هرزه فهمیدی؟
ا/ت: چشم
کوک: افرین ا/ت
هولَرو داد بهم و دستامو باز کرد و تنم کرد
ویو کوک
خیلی تحریک شده بودم مجبور شدم خوابیدنش تو ماشینو بهونه کنم و وقتی دیدم خیلی داره دردش میاد ول کردم با اینکه اتاق خالی داشتم کاری کردم ک
پیش خودم باشه
ویو ا/ت
مرده دستمو گرفت و برد تو اتاق یه لباس خوشگل تنم کرد (عکسشو میزارم)
باهو نشستیم رو تخت
کوک: بگو ببینم هرزه چند سالته و اسمت چیه؟
ا/ت: اولن که من هرزه نیستم دومن
درست صحبت کن چاهارمن اسمم ا/ت هست و بیست سالمه
دوباره بهم سیلی زد خیلی درد داشت گریم گرفت
کوک: درست حرف بزن ا/ت هرزه فهمیدی؟
ا/ت: چشم
کوک: افرین ا/ت
۱۵.۰k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.