دانلود رمان غوطه در گرداب
https://www.1roman.ir/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%ba%d9%88%d8%b7%d9%87-%d8%af%d8%b1-%da%af%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%a8/با عجله وارد ساختمان شد و توسط آسانسور خود را به طبقه ی پنجم رساند ، عجله ی که داشت کاملاً در حرکات و رفتارش مشهود بود و میخواست خود را زود به مقصدش برساند ، طبقه ی پنجم از آسانسور خارج شد و سریع به سمت واحد ۱۰ رفت و زنگ را فشرد ، برای اینکه اهالی خانه زودتر در را باز کنند چندین بار پشت سر هم زنگ را زد که بالاخره در توسط جوانی همسن خودش گشوده شد و معترضانه گفت : چه خبرته ؟ مگه سرآوردی ؟
جوان عجولانه گفت : پیداش کردیم سامیار ، پیداش کردیم .
سامیار ابروی در هم کشید و گفت: آدالان ؟؟؟ نه ، خواهرش . کجاست
جوان عجولانه گفت : پیداش کردیم سامیار ، پیداش کردیم .
سامیار ابروی در هم کشید و گفت: آدالان ؟؟؟ نه ، خواهرش . کجاست
۲.۰k
۱۵ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.