پارت۲عشق ترسو!
#پارت۲عشقترسو!
❤ازدیدخودت❤
که با چیزی که دیدم دهنم وا موند😵....
سه تا پسر جیگر اومده بودن اینجا جججیییغغغغغ.....یا خدا جیغم هوا رفت😓دورمو نگاه کردم که دیدم همه ی دخترا دارن با چشای گشاد نگام میکنن که یکیشون گفت:
_ب...بالاخره مرغ شد...هورااااا سونیا بالاخره مرغ شددددد😆😆😆😆
یا خدا😐مگه من خروس بودم؟😐😓اینا چی میگن؟😓
یکی دیگشون_وایییی بالاخره از هیونگ شدی اونییییی😆😆
+سیسسسس سیسسسس😥😩😥😩😶چتونه؟؟؟
حالا فهمیدم...من الن به خاطر چن تا پسر جیغ زدم...چون تا به حال به خاطر پسرا جیغ یا عرعر نکردم//مث ما-_-//
+باشه فهمیدم حالا هیش باشین بینم😑
رفتم پیش اون سه تا پسر جذاب که داشتن با تعجب نگامون میکردن.........
❤ازدیدجین❤
امروز مرخصی گرفته بودمو لم داده بودم خونه که کوک زنگ زدو گف که با نامجون بریم از اون بازیای ترسناک بکنیم.....من که مشکلی نداشتم فقط سوسکو اینجور چیزا نباشه خوبه....//چیه؟فک کردی منظورم از عشق ترسو ایشونه؟خیر اشتباه کردی دلبندم😌//رفتیم تو یه خونه که به بازیای ترسناکش معروف بود...تا پامونو گذاشتیم همه ی دخترای اینجا جیغ زدن....منو نامجون به هم نگاه کردیم چون یه لحظه ترسیدیم اما کوک بع چپشم نبود-_-این پسر دقیقا چه جور ادمیه؟-_-داشتم با خودم فک میکردم که یعدفه از بین اون همه هم همه ی دخترا یکیشون جیغ زد....با چشای گشاد هرسه تامون حتی کوک به دخرت هنگاه کردیم...دختره که معلوم بود خجالت کشیده به اطرافش نگاه کرد که یکی دیگه از دخترا گفت:
_ب..بالاخره مرغ شد...هوراااااا سونیا بالاخره مرغ شددددد😆😆😆
به نامجون نگاه کردمو گفتم:
+اینا چی میگن؟
کوک ازاونور گفت:
_خودمم نمیدونم😐😓
که دوباره یکی از اون دخترا گفت:
_وایییی بالاخره از هیونگ شدی اونییییی😆😆😆😆
دیگه داشتیم از تعجب و خنده میمردیم که همون دختره همشونو جمع کردو اومد سمتمون.....چقدر یجوری بود😐.....
ادامه دارد.....
پارت بعدو فردا میزارم ولی لایکا برن بالا😁الن چون شارجم کمه میخوام ادامه ی فیک من فقط تورو میخوامو بزارم😁😱😁
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
❤ازدیدخودت❤
که با چیزی که دیدم دهنم وا موند😵....
سه تا پسر جیگر اومده بودن اینجا جججیییغغغغغ.....یا خدا جیغم هوا رفت😓دورمو نگاه کردم که دیدم همه ی دخترا دارن با چشای گشاد نگام میکنن که یکیشون گفت:
_ب...بالاخره مرغ شد...هورااااا سونیا بالاخره مرغ شددددد😆😆😆😆
یا خدا😐مگه من خروس بودم؟😐😓اینا چی میگن؟😓
یکی دیگشون_وایییی بالاخره از هیونگ شدی اونییییی😆😆
+سیسسسس سیسسسس😥😩😥😩😶چتونه؟؟؟
حالا فهمیدم...من الن به خاطر چن تا پسر جیغ زدم...چون تا به حال به خاطر پسرا جیغ یا عرعر نکردم//مث ما-_-//
+باشه فهمیدم حالا هیش باشین بینم😑
رفتم پیش اون سه تا پسر جذاب که داشتن با تعجب نگامون میکردن.........
❤ازدیدجین❤
امروز مرخصی گرفته بودمو لم داده بودم خونه که کوک زنگ زدو گف که با نامجون بریم از اون بازیای ترسناک بکنیم.....من که مشکلی نداشتم فقط سوسکو اینجور چیزا نباشه خوبه....//چیه؟فک کردی منظورم از عشق ترسو ایشونه؟خیر اشتباه کردی دلبندم😌//رفتیم تو یه خونه که به بازیای ترسناکش معروف بود...تا پامونو گذاشتیم همه ی دخترای اینجا جیغ زدن....منو نامجون به هم نگاه کردیم چون یه لحظه ترسیدیم اما کوک بع چپشم نبود-_-این پسر دقیقا چه جور ادمیه؟-_-داشتم با خودم فک میکردم که یعدفه از بین اون همه هم همه ی دخترا یکیشون جیغ زد....با چشای گشاد هرسه تامون حتی کوک به دخرت هنگاه کردیم...دختره که معلوم بود خجالت کشیده به اطرافش نگاه کرد که یکی دیگه از دخترا گفت:
_ب..بالاخره مرغ شد...هوراااااا سونیا بالاخره مرغ شددددد😆😆😆
به نامجون نگاه کردمو گفتم:
+اینا چی میگن؟
کوک ازاونور گفت:
_خودمم نمیدونم😐😓
که دوباره یکی از اون دخترا گفت:
_وایییی بالاخره از هیونگ شدی اونییییی😆😆😆😆
دیگه داشتیم از تعجب و خنده میمردیم که همون دختره همشونو جمع کردو اومد سمتمون.....چقدر یجوری بود😐.....
ادامه دارد.....
پارت بعدو فردا میزارم ولی لایکا برن بالا😁الن چون شارجم کمه میخوام ادامه ی فیک من فقط تورو میخوامو بزارم😁😱😁
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۹.۲k
۰۴ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.