من که دلتنگ توام با من بمان، دل دل نکن
من که دلتنگ توام با من بمان، دل دل نکن
تا دلم خالیست، در جای دگر منزل نکن
مدتی بگذشته از روزی که مجنونت شدم
نام ما را در شمار مردم عاقل نکن
غرق چشمان توام، آخر بیا دستم بگیر
این تن بی طاقتم را دور از این ساحل نکن
تا تو هستی، شعرِ من را می شود گاهی شنید
بی مروت، این همه قول و غزل، باطل نکن
گه مرا پس می زنی، گه باز پیشم می کشی
این چنین ما را گرفتار خطای دل نکن
من که جرمم عاشقی بود، حکمم انتظار
پس روا بر من تو حکم مجرم قاتل نکن
با تمام آرزوهایم سراغت آمدم
آرزوهای مرا با اشک چشمم، گِل نکن
عاقبت من را دو چشمان تو در آتش فکند
بیش از این دیگر عذاب از آسمان نازل نکن
تا دلم خالیست، در جای دگر منزل نکن
مدتی بگذشته از روزی که مجنونت شدم
نام ما را در شمار مردم عاقل نکن
غرق چشمان توام، آخر بیا دستم بگیر
این تن بی طاقتم را دور از این ساحل نکن
تا تو هستی، شعرِ من را می شود گاهی شنید
بی مروت، این همه قول و غزل، باطل نکن
گه مرا پس می زنی، گه باز پیشم می کشی
این چنین ما را گرفتار خطای دل نکن
من که جرمم عاشقی بود، حکمم انتظار
پس روا بر من تو حکم مجرم قاتل نکن
با تمام آرزوهایم سراغت آمدم
آرزوهای مرا با اشک چشمم، گِل نکن
عاقبت من را دو چشمان تو در آتش فکند
بیش از این دیگر عذاب از آسمان نازل نکن
۶۸۰
۲۷ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.