my life is a disester
my life is a disester
زندگی فاجعه ی من
پارت ۲۸:
ا.ت ویو:
با دیدن تهیونگ تعجب کردم و فهمیدم که اجوما نتونسته بهش نگه....تهیونگ استرس داشت با دیدن بیبی چک شاخ در اورد
تهیونگ:.من....من دارم بابا میشم؟
ا.ت: سکوت*
تهیونگ: من دارم بابا میشمممم*داد
چند بار سرمو به علامت اره تکون دادم
تهیونگ بغلم کرد و تو هوا چرخوندم و پشت سره هم میگفت"دارم بابا میشم...اره دارم بابا میشم"
اجوما اونور با لبخند نگامون میکرد و با گوشیه من ازمون فیلم میگرفت ....خیلی ما خوشحال بودیم....تهیونگ چسبوندم به دیوار و لبام و میبوسید منم همراهیش میکردم....دستش و میزاشت رو شیکمم و نوازشش میکرد...بعد از چند مین از هم جدا شدیم..
تهیونگ: از این به بعد قول میدم بیشتر مراقبت باشم و پیشت باشم.....نمیخام کوچیک ترین اتفاق براتون بیوفته
ا.ت: تا تو کنارمون باشی هیچ اتفاقی برامون نمیوفته
تهیونگ: بنظرت من بابای خوبی میشم؟
ا.ت: مطمئنم تو بهترین بابای دنیا میشی
تهیونگ: توهم بهترین مادر دنیا میشی
تهیونگ دستم و کشید بردم توی اتاق....جلوی آینه ایستادیم...تهیونگ از پشت بغلم کرده بود
تهیونگ: تا چند هفته دیگه این شیکم کوچولوت برامده میشه
ا.ت: ینی میشه مثه تو زیر چشمش خال ریز داشته باشه
تهیونگ: نمیدونم...ولی شاید مثه تو چشمای درشت و براق داشته باشه
ادامه دارد....
زندگی فاجعه ی من
پارت ۲۸:
ا.ت ویو:
با دیدن تهیونگ تعجب کردم و فهمیدم که اجوما نتونسته بهش نگه....تهیونگ استرس داشت با دیدن بیبی چک شاخ در اورد
تهیونگ:.من....من دارم بابا میشم؟
ا.ت: سکوت*
تهیونگ: من دارم بابا میشمممم*داد
چند بار سرمو به علامت اره تکون دادم
تهیونگ بغلم کرد و تو هوا چرخوندم و پشت سره هم میگفت"دارم بابا میشم...اره دارم بابا میشم"
اجوما اونور با لبخند نگامون میکرد و با گوشیه من ازمون فیلم میگرفت ....خیلی ما خوشحال بودیم....تهیونگ چسبوندم به دیوار و لبام و میبوسید منم همراهیش میکردم....دستش و میزاشت رو شیکمم و نوازشش میکرد...بعد از چند مین از هم جدا شدیم..
تهیونگ: از این به بعد قول میدم بیشتر مراقبت باشم و پیشت باشم.....نمیخام کوچیک ترین اتفاق براتون بیوفته
ا.ت: تا تو کنارمون باشی هیچ اتفاقی برامون نمیوفته
تهیونگ: بنظرت من بابای خوبی میشم؟
ا.ت: مطمئنم تو بهترین بابای دنیا میشی
تهیونگ: توهم بهترین مادر دنیا میشی
تهیونگ دستم و کشید بردم توی اتاق....جلوی آینه ایستادیم...تهیونگ از پشت بغلم کرده بود
تهیونگ: تا چند هفته دیگه این شیکم کوچولوت برامده میشه
ا.ت: ینی میشه مثه تو زیر چشمش خال ریز داشته باشه
تهیونگ: نمیدونم...ولی شاید مثه تو چشمای درشت و براق داشته باشه
ادامه دارد....
۱۹.۰k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.