گاهی اوقات با خودم فکر میکنم که...

گاهی اوقات با خودم فکر میکنم که...
چرا باید وابسته کسی باشم که زندگیم و نابود کرده
چرا باید بازم با تمام چیز ها دوصش داشته باشم
چرا باید وقتی به نبودش فکر میکنم بازم ته دلم دوصش دارم
ولی من بازم از اون خیلی ناراحتم
اونقدر ناراحتم که نمیتونم ببخشمش
با تموم خوبی هاش ازش ناراحتم
با تموم بدی هاش ازش خوشم میاد
و بی نهایت دوصش دارم
اون خیلی کارا برام کرد ولی باز هم من اونو
نمیتونم ببخشم
اون منو بزرگ کرد و حتی به من شیر داد
اون نه ماه سختی و بخاطر من به جون خرید
اون منو به پارک میبرد و باهام بازی میکرد
اون منو با ارزش میدونست حتی الانم شاید بدونه
اون منو با جون و دل بزرگ کرد
اما در اخر نمیدونست چی میشه
نمیدونه و نمیدونست که داره به من اسیب میزنه
نمیدونه و نمیدونست برای محافظت ازم بهم اسیب میزنه
من و اون خیلی شباهت ها داریم
من و اون خیلی تفاوت ها داریم
دنیایی از شباهت ها و تفاوت ها وجود داره
اون ازم میخواد که اهنگ گوش ندم که گوشام اسیب نبینه
اون ازم میخواد که گوشیم و بزارم کنار که خودم اسیب نبینم
اون ازم میخواد با دوستام نباشم که خودم اسیب نبینم
اون ازم میخواد درس بخونم که خودم و اون اسیب نبینیم
اون منو از اجتماع دور نگه میداره که خودم اسیب نبینم
اما نمیدونه با دوری کردن من ازینا اسیب میبینم
نه من و اون اسیب میبینیم
شاید واقعا من لیاقت اونو ندارم
شاید واقعا اون لیاقت بهتر از منو داره
شاید واقعا من کم کاری میکنم
شاید واقعا من واسش خوب نیستم
ازت ممنونم که منو بزرگ کردی
ولی یادت باشه
من هیچوقت نمیبخشمت که منو وادار به فکر خودکشی انداختی
من هیچوقت نمیبخشمت که منو وادار به زندگی کردی
من هیچوقت نمیبخشمت که منو وادار به کاری که دوص ندارم کردی
من هیچوقت نمیبخشمت که منو به این جا اوردی
ولی باز هم دوست دارم #مامان
:)