داشتیم تو پاساژ با مامانم دور می زدیم
داشتیم تو پاساژ با مامانم دور می زدیم
دیدیم مادر دختره چنان با مشت زد تو کمرش
دختره با پشتک و وارو از پله ها افتاد
و با دماغ کف آسفالت کشیده شد
بلند شد به مادره گفت:
چرا می زنی؟
مادره گفت صد بار بهت گفتم قوز نکن!
بعد مامانم یه نگاه به من کرد منم ازاون موقع تاحالا جرات نکردم قوز کنم والا خخخخ.
دیدیم مادر دختره چنان با مشت زد تو کمرش
دختره با پشتک و وارو از پله ها افتاد
و با دماغ کف آسفالت کشیده شد
بلند شد به مادره گفت:
چرا می زنی؟
مادره گفت صد بار بهت گفتم قوز نکن!
بعد مامانم یه نگاه به من کرد منم ازاون موقع تاحالا جرات نکردم قوز کنم والا خخخخ.
۲.۱k
۱۳ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.