یه شب راهزنم

روزی که باهات آشنا شدم گفتم برو من گفتم نمیخوام چشمی ازت برنداشتم تو شادی من تنهام چیکار کنم من يواشکی عاشقت شدم تنها دیدمت تو راه رفتن تنها دیدمت همه جا مثل من بودی ولی خودخواه بودی دنبال چی بودی آزادی یا عدالت؟
من نمیخوام برم ازینجا تو خونه ی منی فکر نکن میرم ولی داری زورم میکنی برم نمیخوام برم نمیخوام فریاد بزنم برات چون دوست دارم؟
حالا باید برم وقت تمام داره میشه
سال ها گذشت
عاشق ینفر دیگه ایی تو
من شکسته شدم هزاربار تو رفتی وقتی با اون
باید وسط شب فرار کنم کسی نبینه یه آدم شکسته رو
خسته تر ازینام که عتراف کنم بهت گفتی برو رفتم ولی من عاشقتم وقتی نگاهت میکنم جاودان میشم تو منو نگاه میکنی تیر به سمت قلبت میخوره میمیری یروزی درکم میکنی یروزی منو چطوری مردم وقتی فرار کردم شب های تاریک من راهزنا