برترین عشق پارت ۱
من از بچگی آیدولی رو دوست داشتم و اهل بوسانم و من اونجا عاشق یه پسر شدم اونم عاشقم بود ولی تو ۱۴ سالگی رفت پی دی نیم و بابای من باهم برادرن و منم خیلی عمومو دوست دارم مادرم وقتی بچه بودم مرد و من موندم با بابام بابام خیلس پولداره سهام داره کمپانی بیگ هیته(عررررر😍😍) من بعد از رفتن جونگ کوک خیلی افسرده بودم ولی وقتی به این فکر کردم که بهش قول دادم برم سئول و همو پیدا کنیم (میرم یه تیکه تو بچگی خیلی باحاله اولین بوسشونو تو بچگی زدن تو ۱۴ سالگی قبل رفتن جونگ کوک عرررر😍😂😂😂) جونگ کوک داشت میرفت منم رفتم ازش خداحافظی کنم من:جونگ کوک کوک:آه یون هی بعد رفتیم سمت هم من:داری میری کوک:آره یون هی یه قولی بده من:چه قولی کوک:قول بده بیای سئول و همو پیدا کنیم من:قول میدم (جونگ کوک تو ۱۳ سالگی برای یون هی یه آهنگ نوشت و اون موقعم پیانو بلد بود و به یون هیم یاد داد یه آهنگ با پیانو براش نوشت و خوند و زد و گفت که یادش بمونه و تو ذهنش بمونه) من به جونگ کوک دستبندمو دارم تا نگه داره و اونم مال خودشو داد انداخت دستم کوک:خوب من باید برم من:خیله خوب (حالا بوسه😐😂😂نگاه کن دوتا بچه😐😂😂😂) بعد قبل رفتنش لباشو گذاشت رو لبام و رفت همون موقع اون بوس و تو قلبم ثبت کردم هم تو قلبم هم تو حافظم و رفت (بریم زمان حال چند سال بعد)
چند سال بعد
من الان ۲۲ سالمه و یه آیدولی خیلی معروفم و تو سئول در کمپانی بیگ هیت اسم گروهم تیکو هفت نفریم و من آخرین عضوم یکی از دوستام که خیلی دوسش دارم اسمش سوریاتاس روم خیلی حساسه ما تویه اتاق باهم زندگی میکنیم یعنی کل اعضا تویه ساختمون زندگی میکنیم(جالبش اینجاست اتاق یون هی کنار اتاق جونگ کوکه میکنه😉😂کرم ریزیشونم تو ساعت ۱۰ و ۱۱ نصب شب و ۱۲ و ۱ نصب شب هست😐😂😂) من یه شب به یه مهمونی که برای آیدولا گرفته شده بود دعوت شدم که باید ماسک میزدیم مهمون بال ماسکه بود یعنی هممون بودیم یه لباس مشکی پوشیدم چسبون تا رون پا با پوتین ساق بلند تا بلای زانو ماسکمم مشکی بود و اون لباس کلی با ماسک ولی با رنگ چشمام هم خونی داشت یه ریمل کم زدم با رژلب زرشکیه مایل به مشکی و رفتم بیرون منتظر سوریاتا من:سوریاتا کوشی تو من آماده ام سوریاتا:اومدم بعداومد اون تیپ قرمز زده بود ولی ماسکش مشکی بود من:وایی چه خوشگل شدی سوریاتا:شوخی میکنی دختر تو خودت خیلی ماه شدی ماسکتو بزن ماسکمو زدم سوریاتا:عرررر ناناز شدی با اون چشمات بریم دیگه من:بریم ماشینمون الان میاد بعد رفتیم دخترام اومدن و سوار شدیمو رفتیم به محل مهمونی هممون ماسکامونو زدیم (عاشقه اینم ما دیر تر از بی تی اس رسیدیم😐😂😂😂) از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو ماشین همه ی آیدولا یه گوشه پارک بود رفتیم تو ماسکامونو زدیم و رفتیم
چند سال بعد
من الان ۲۲ سالمه و یه آیدولی خیلی معروفم و تو سئول در کمپانی بیگ هیت اسم گروهم تیکو هفت نفریم و من آخرین عضوم یکی از دوستام که خیلی دوسش دارم اسمش سوریاتاس روم خیلی حساسه ما تویه اتاق باهم زندگی میکنیم یعنی کل اعضا تویه ساختمون زندگی میکنیم(جالبش اینجاست اتاق یون هی کنار اتاق جونگ کوکه میکنه😉😂کرم ریزیشونم تو ساعت ۱۰ و ۱۱ نصب شب و ۱۲ و ۱ نصب شب هست😐😂😂) من یه شب به یه مهمونی که برای آیدولا گرفته شده بود دعوت شدم که باید ماسک میزدیم مهمون بال ماسکه بود یعنی هممون بودیم یه لباس مشکی پوشیدم چسبون تا رون پا با پوتین ساق بلند تا بلای زانو ماسکمم مشکی بود و اون لباس کلی با ماسک ولی با رنگ چشمام هم خونی داشت یه ریمل کم زدم با رژلب زرشکیه مایل به مشکی و رفتم بیرون منتظر سوریاتا من:سوریاتا کوشی تو من آماده ام سوریاتا:اومدم بعداومد اون تیپ قرمز زده بود ولی ماسکش مشکی بود من:وایی چه خوشگل شدی سوریاتا:شوخی میکنی دختر تو خودت خیلی ماه شدی ماسکتو بزن ماسکمو زدم سوریاتا:عرررر ناناز شدی با اون چشمات بریم دیگه من:بریم ماشینمون الان میاد بعد رفتیم دخترام اومدن و سوار شدیمو رفتیم به محل مهمونی هممون ماسکامونو زدیم (عاشقه اینم ما دیر تر از بی تی اس رسیدیم😐😂😂😂) از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو ماشین همه ی آیدولا یه گوشه پارک بود رفتیم تو ماسکامونو زدیم و رفتیم
۲۶.۲k
۰۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.