رمان دریای چشمات
پارت ۱۰۷
دلارام گیج به من و آیدا نگاه کرد و گفت: جریان چیه؟
افتادن دریا چه ربطی به انتقام داره؟
من: میشه بعدا واست توضیح بدم؟
دلارام سرش رو تکون داد و گفت: باشه هر جور راحتی.
آیدا: الان بگیم یا بعدا چه فرقی می کنه به نظرم دلارام خیلی میتونه کمکمون کنه.
ببین من و دریا واسه یه کاری اومدیم شیراز اینو نمی تونم بهت بگم چون یه رازه.
بعد یه بار که تو حیاط با همدیگه حرف می زدیم سورن سعادتی ماجرا رو فهمید و گفت که اگه به حرفش گوش ندیم تمام ماجرا رو لو می ده.
ما هم گفتیم کمکش کنیم.
می خواست یه کاری کنه که دختری که عاشقشه فراموشش کنه و از دریا خواست تا طبق نقشه اش چند تا برخورد داشته باشن جلو دختره.
و امروزم قرار بود اولین روز باشه.
و تو اون برخورد باید سورن دریا رو می گرفت ولی نگرفتش.
دریا هم واسه اینکه جبران کنه دستشو کشید که افتاد روش.
دلارام: آها پس از این قراره.
سرم رو تکون دادم.
آیدا: منم می خوام ازش انتقام بگیرم.
چطور تونست منو گول بزنه اخه؟
من: از بس صاف و ساده ای دیگه.
دلارام زد زیر خنده که آیدا زد تو بازوش.
من: از الان همتون رو انتقام فک کنین.
دلارام: اخه چجوری دلتون میاد ازش انتقام بگیرید نگاش کنید چقدر مظلومه.
من: بخوره تو سرش مظلومیتش.
آیدا: نباید بهش آسون بگیریم.
دلارام: حالا که اینقدر مصممین منم هستم.
من یکسال باهاش هم دانشگاهی بودم پس می تونم یه کمکی بهتون بکنم.
من: فقط از رفتاراش تو این یکسال واسم بگو.
اخلاقش چجوریه ؟
با کیا می گرده و اینا.
دلارام بعد از یه سکوت چند دقیقه ای شروع کرد: اسمش که می دونید سورن سعادتی.
بچه پولداره ولی از اونایی نیس که همه چی رو با پول بخره.
اوایل همه فک می کردن به خاطر پولشه که تونسته بیاد همچین دانشگاهی ولی با نمره هاش که همیشه خوبه دهن همه رو تا حالا بسته.
همیشه با تیپای لاکچری و شیکش مرکز توجه بوده و همه تو دانشگاه می شناسنش.
تا حالا با هیچ دختری لاس نزده و حتی بهشون توجه نکرده.
همه فک می کردن متاهله که اینجوری رفتار می کنه ولی یه بار یکی از دخترا که فامیلشون بود این قضیه رو رد کرد.
تو دانشگاه خیلی محبوبه و همه دوست دارن باهاش بگردن.
همه پسرا از تیپش الگو برداری می کنن و مثل اون تیپ می زنن ولی اون یه چیز دیگس.
قدش که می دونین خیلی بلنده و یکی از جذابیتاشم همینه.
یه اکیپ هست که اونم توشونه.
سورن سعادتی، علیرضا رادمنش، سامیار قربانی.
این اکیپ یکی از معروفتریناس و دلیلشم اینه که قیافه و تیپ هر سه نفرشون عالیه.
علیرضا رادمنشم بچه پولداره و خوش قیافه و خوشتیپه ولی خوب به سورن نمی رسه.
سامیار از همشون باهوش تره و همیشه منطقی رفتار می کنه.
اونم خوش قیافه اس و به خاطر هیکلش خیلی محبوبه.
سامیار و علیرضا دوست دختر زیاد دارن ولی هیچ کدوم از دخترا از دانشگاه نیستن.
سورن تا وقتی که کاری به کارش نداشته باشی باهات خوبه اما امان از روزی که باهات در بیوفته.
یه باریه دختره باهاش درافتاد و همیشه ازش می خواست باهاش رل بزنه.
سورن تو یه ماه به بازی گرفتش جوری که دختره هر چی که سورن می گفت رو قبول می کرد بعدشم سورن ولش کرد و جلوی کل بچه های دانشگاه بهش گفت که فقط به بازی گرفتتش.
بعد از اون ماجرا هیچکس جرات نداره باهاش در بیوفته.
خوب همین دیگه.
دلارام گیج به من و آیدا نگاه کرد و گفت: جریان چیه؟
افتادن دریا چه ربطی به انتقام داره؟
من: میشه بعدا واست توضیح بدم؟
دلارام سرش رو تکون داد و گفت: باشه هر جور راحتی.
آیدا: الان بگیم یا بعدا چه فرقی می کنه به نظرم دلارام خیلی میتونه کمکمون کنه.
ببین من و دریا واسه یه کاری اومدیم شیراز اینو نمی تونم بهت بگم چون یه رازه.
بعد یه بار که تو حیاط با همدیگه حرف می زدیم سورن سعادتی ماجرا رو فهمید و گفت که اگه به حرفش گوش ندیم تمام ماجرا رو لو می ده.
ما هم گفتیم کمکش کنیم.
می خواست یه کاری کنه که دختری که عاشقشه فراموشش کنه و از دریا خواست تا طبق نقشه اش چند تا برخورد داشته باشن جلو دختره.
و امروزم قرار بود اولین روز باشه.
و تو اون برخورد باید سورن دریا رو می گرفت ولی نگرفتش.
دریا هم واسه اینکه جبران کنه دستشو کشید که افتاد روش.
دلارام: آها پس از این قراره.
سرم رو تکون دادم.
آیدا: منم می خوام ازش انتقام بگیرم.
چطور تونست منو گول بزنه اخه؟
من: از بس صاف و ساده ای دیگه.
دلارام زد زیر خنده که آیدا زد تو بازوش.
من: از الان همتون رو انتقام فک کنین.
دلارام: اخه چجوری دلتون میاد ازش انتقام بگیرید نگاش کنید چقدر مظلومه.
من: بخوره تو سرش مظلومیتش.
آیدا: نباید بهش آسون بگیریم.
دلارام: حالا که اینقدر مصممین منم هستم.
من یکسال باهاش هم دانشگاهی بودم پس می تونم یه کمکی بهتون بکنم.
من: فقط از رفتاراش تو این یکسال واسم بگو.
اخلاقش چجوریه ؟
با کیا می گرده و اینا.
دلارام بعد از یه سکوت چند دقیقه ای شروع کرد: اسمش که می دونید سورن سعادتی.
بچه پولداره ولی از اونایی نیس که همه چی رو با پول بخره.
اوایل همه فک می کردن به خاطر پولشه که تونسته بیاد همچین دانشگاهی ولی با نمره هاش که همیشه خوبه دهن همه رو تا حالا بسته.
همیشه با تیپای لاکچری و شیکش مرکز توجه بوده و همه تو دانشگاه می شناسنش.
تا حالا با هیچ دختری لاس نزده و حتی بهشون توجه نکرده.
همه فک می کردن متاهله که اینجوری رفتار می کنه ولی یه بار یکی از دخترا که فامیلشون بود این قضیه رو رد کرد.
تو دانشگاه خیلی محبوبه و همه دوست دارن باهاش بگردن.
همه پسرا از تیپش الگو برداری می کنن و مثل اون تیپ می زنن ولی اون یه چیز دیگس.
قدش که می دونین خیلی بلنده و یکی از جذابیتاشم همینه.
یه اکیپ هست که اونم توشونه.
سورن سعادتی، علیرضا رادمنش، سامیار قربانی.
این اکیپ یکی از معروفتریناس و دلیلشم اینه که قیافه و تیپ هر سه نفرشون عالیه.
علیرضا رادمنشم بچه پولداره و خوش قیافه و خوشتیپه ولی خوب به سورن نمی رسه.
سامیار از همشون باهوش تره و همیشه منطقی رفتار می کنه.
اونم خوش قیافه اس و به خاطر هیکلش خیلی محبوبه.
سامیار و علیرضا دوست دختر زیاد دارن ولی هیچ کدوم از دخترا از دانشگاه نیستن.
سورن تا وقتی که کاری به کارش نداشته باشی باهات خوبه اما امان از روزی که باهات در بیوفته.
یه باریه دختره باهاش درافتاد و همیشه ازش می خواست باهاش رل بزنه.
سورن تو یه ماه به بازی گرفتش جوری که دختره هر چی که سورن می گفت رو قبول می کرد بعدشم سورن ولش کرد و جلوی کل بچه های دانشگاه بهش گفت که فقط به بازی گرفتتش.
بعد از اون ماجرا هیچکس جرات نداره باهاش در بیوفته.
خوب همین دیگه.
۶۰.۶k
۲۹ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.