فیک ران و ریندو پارت ۱۱
که یهو ران و ریندو گفتن...
ران:ناموصن خیلی پررویی
ریندو:راس میگه
مونا:نه اشکالی نداره☺️
سانزو:واییی مرسییییی(آروم گونه ی مونا رو میبوسه)
مونا:خ..خواهش میکنم
ریو:خب دیگه این کفتر بازیاتونو بذارین برا بعدا
(مونا و سانزو رفتن سانزو رفت خونه تا وسایلشو جمع کنه مونا هم داشت خونه رو تمیز میکرد)
ریو:خبببببببب....الان چیکار کنیم
ران:بریم بخوابیم
ریندو:راس میگه سریع بریم
«خوابیدن»
در خانه هاروچیو ها
سنجو:پسره ی توله صگگگگگگ کدوم گوری بودی
سانزو:خفه شو بابا...راستییییی دوس دختر پیدا کردممممممم
سنجو:آها قراره اینجا باشه....من اصلا حوصله یه آدم اضافه رو توی زندگیم ندارم
سانزو:کی گفت اون میاد اینجا....من میرم خونش
سنجو:نهههههههههههههههههههه تو بری من برا کی سلیطه بازی در بیارم😭
سانزو:چمیدونم
سنجو:اصلا حالا که اینطوری میرم پیش تاکئومی بمونم
سانزو:باشه ولی باید بعضی وقتا بهم سر بزنی آدرس خونش................اینه
سنجو:باشههه....
«سنجو میره به تاکئومی زنگ میزنه که بیاد خونشون باهم زندگی کنن»
درخانه مونا
مونا:خب الان فقط باید منتظر باشم
دینگگگ دینگگگ
مونا:اومدم«درو باز میکنه»سانزوووو
سانزو:موناااا
«سانزو میاد تو»
سانزو:چقد خونت قشنگه
مونا:مرسی
سانزو:خب من خواب دارم بریم بخوابیم
مونا:بریم ولی فقط بخوابیم....راستی ما توی تختیم؟؟
سانزو:آره خب
مونا:مم..من...ی..یکم خجالت میکشم
سانزو:کاوایییییی...اشکال نداره عادت میکنی
مونا:باشه
(و اینگونه بود که همگی هم را بغل کردن و خوابیدند🤌😑)
ران:ناموصن خیلی پررویی
ریندو:راس میگه
مونا:نه اشکالی نداره☺️
سانزو:واییی مرسییییی(آروم گونه ی مونا رو میبوسه)
مونا:خ..خواهش میکنم
ریو:خب دیگه این کفتر بازیاتونو بذارین برا بعدا
(مونا و سانزو رفتن سانزو رفت خونه تا وسایلشو جمع کنه مونا هم داشت خونه رو تمیز میکرد)
ریو:خبببببببب....الان چیکار کنیم
ران:بریم بخوابیم
ریندو:راس میگه سریع بریم
«خوابیدن»
در خانه هاروچیو ها
سنجو:پسره ی توله صگگگگگگ کدوم گوری بودی
سانزو:خفه شو بابا...راستییییی دوس دختر پیدا کردممممممم
سنجو:آها قراره اینجا باشه....من اصلا حوصله یه آدم اضافه رو توی زندگیم ندارم
سانزو:کی گفت اون میاد اینجا....من میرم خونش
سنجو:نهههههههههههههههههههه تو بری من برا کی سلیطه بازی در بیارم😭
سانزو:چمیدونم
سنجو:اصلا حالا که اینطوری میرم پیش تاکئومی بمونم
سانزو:باشه ولی باید بعضی وقتا بهم سر بزنی آدرس خونش................اینه
سنجو:باشههه....
«سنجو میره به تاکئومی زنگ میزنه که بیاد خونشون باهم زندگی کنن»
درخانه مونا
مونا:خب الان فقط باید منتظر باشم
دینگگگ دینگگگ
مونا:اومدم«درو باز میکنه»سانزوووو
سانزو:موناااا
«سانزو میاد تو»
سانزو:چقد خونت قشنگه
مونا:مرسی
سانزو:خب من خواب دارم بریم بخوابیم
مونا:بریم ولی فقط بخوابیم....راستی ما توی تختیم؟؟
سانزو:آره خب
مونا:مم..من...ی..یکم خجالت میکشم
سانزو:کاوایییییی...اشکال نداره عادت میکنی
مونا:باشه
(و اینگونه بود که همگی هم را بغل کردن و خوابیدند🤌😑)
۳.۲k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.