یعنی ممکنه همه چیزتموم شه...فقط کافیه نواب...اون عوضی روگ
یعنی ممکنه همه چیزتموم شه...فقط کافیه نواب...اون عوضی روگیربیارم...
گوشیو ازتوی جیبم درآوردم...
من_الو...سلام داداش...خوبی؟!
محمد+خوبم داداش...ماه عسل خوش میگذره...
من_ماه عسل چیه جوجه...ازاون گوساله چه خبر...
محمد+پنج روز دیگه مونده....
من_یه چیزی ازاون عوضی فهمیدم...
محمد+آفرین...چی؟!
من_محمد..داداش...نواب...برای قاچاق چیای کارمیکرده...دخترخاله و خاله ی همسرمو کشته...یه گذرگاهاییم توی گذشته ی اون داره...
محمد+پس انگیزت هزاربرابرشده...
من_دقیقا...
محمد+میگم...اگراونم بخوادمث توانتقام بگیره...میتونی بیاریش...
من_نه..روی همسرم حساب نکن...
محمد+اون حقشه که بخواد قصاص کنه...نباید این حقوازش بگیری....
من_حالا یه کاریش میکنم....
محمد+خدابه همراهت...
موبایلو توی جیبم کردمو سرمو به زانوهام تکیه دادم...موج های دریا پیش روی کرده بودنو پنجه های پاموخیس کرده بودن...
_پخخخخخخخ
ازجام پریدم...سرمو برگردوندم فحشای بدبد بدم که بادیدن بهارخفه شدم...
بهاره+چیشد؟!!بگو..بگو...
من_تومیای منو میترسونی...مقصرمنم؟!
بهاره+عذرخواهی کن وگرنه قهرم...
من_اصن ببخشید که ترسیدم....
بهاره+بخشیدم!!
من_بچه پررو...
بهاره+بشینم؟!؟؟؟
من_خواهش بشین...
وقتی نشست یه کف زدو گفت
بهاره+خوب خوب خوب...پسرخوب...خواهشن...چشماتو ببند...
چشمامو بستم....
بهاره+خوب خوب خوب...حالابازکن...
من_خوب که چی؟!
بهاره+برات یه چیزی آوردم ...روی زمینو نگاه کن...
من_چی؟!
بهاره+نگاه کن...
پایینو نگاه کردم..
من_وای بهاره...لازانیا درست کردی؟!
بهاره+اوهوم...بادستای خودم...
من_پس بادستای خودتم بهم بده...
بهاره+خودت دست داری...
من_منم بادستای خودم بهت غذامیدم...
بهاره+اه اه اه...ازاین لوس بازیا نداریم...بدم میاد...
من_باشه...خودم میخورم...
باهم دیگه لازانیا میخوردیم و میخندیدم...
دهنش و دستاش کثیف شده بود...
من_بازتو مث بچه خوردی؟!
بهاره+دوست دارم...میتونم...اگرمیتونی جلومو بگیر...
من_بهار...برو دستاتو بشور...بریم تو ویلا کارت دارم...
بهاره+نمیخوام دستامو بشورم...میخوام همینجوری بمونه...
جفت دستاشو محکم گرفتمو بردمش توی ویلا...دستاشو بزور شستم...همونجوری کشون کشون برومش توی اتاق....به حرفاو اسرارایی که میکردم بی محلی میکردم...
#رمان#رمانخونه
گوشیو ازتوی جیبم درآوردم...
من_الو...سلام داداش...خوبی؟!
محمد+خوبم داداش...ماه عسل خوش میگذره...
من_ماه عسل چیه جوجه...ازاون گوساله چه خبر...
محمد+پنج روز دیگه مونده....
من_یه چیزی ازاون عوضی فهمیدم...
محمد+آفرین...چی؟!
من_محمد..داداش...نواب...برای قاچاق چیای کارمیکرده...دخترخاله و خاله ی همسرمو کشته...یه گذرگاهاییم توی گذشته ی اون داره...
محمد+پس انگیزت هزاربرابرشده...
من_دقیقا...
محمد+میگم...اگراونم بخوادمث توانتقام بگیره...میتونی بیاریش...
من_نه..روی همسرم حساب نکن...
محمد+اون حقشه که بخواد قصاص کنه...نباید این حقوازش بگیری....
من_حالا یه کاریش میکنم....
محمد+خدابه همراهت...
موبایلو توی جیبم کردمو سرمو به زانوهام تکیه دادم...موج های دریا پیش روی کرده بودنو پنجه های پاموخیس کرده بودن...
_پخخخخخخخ
ازجام پریدم...سرمو برگردوندم فحشای بدبد بدم که بادیدن بهارخفه شدم...
بهاره+چیشد؟!!بگو..بگو...
من_تومیای منو میترسونی...مقصرمنم؟!
بهاره+عذرخواهی کن وگرنه قهرم...
من_اصن ببخشید که ترسیدم....
بهاره+بخشیدم!!
من_بچه پررو...
بهاره+بشینم؟!؟؟؟
من_خواهش بشین...
وقتی نشست یه کف زدو گفت
بهاره+خوب خوب خوب...پسرخوب...خواهشن...چشماتو ببند...
چشمامو بستم....
بهاره+خوب خوب خوب...حالابازکن...
من_خوب که چی؟!
بهاره+برات یه چیزی آوردم ...روی زمینو نگاه کن...
من_چی؟!
بهاره+نگاه کن...
پایینو نگاه کردم..
من_وای بهاره...لازانیا درست کردی؟!
بهاره+اوهوم...بادستای خودم...
من_پس بادستای خودتم بهم بده...
بهاره+خودت دست داری...
من_منم بادستای خودم بهت غذامیدم...
بهاره+اه اه اه...ازاین لوس بازیا نداریم...بدم میاد...
من_باشه...خودم میخورم...
باهم دیگه لازانیا میخوردیم و میخندیدم...
دهنش و دستاش کثیف شده بود...
من_بازتو مث بچه خوردی؟!
بهاره+دوست دارم...میتونم...اگرمیتونی جلومو بگیر...
من_بهار...برو دستاتو بشور...بریم تو ویلا کارت دارم...
بهاره+نمیخوام دستامو بشورم...میخوام همینجوری بمونه...
جفت دستاشو محکم گرفتمو بردمش توی ویلا...دستاشو بزور شستم...همونجوری کشون کشون برومش توی اتاق....به حرفاو اسرارایی که میکردم بی محلی میکردم...
#رمان#رمانخونه
۲.۶k
۰۹ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.