پارت ۶🍷🖤
پارت ۶🍷🖤
ا.ت ویو
داشتم آماده میشدم که برم سر کارم ...
دوش ده مینی گرفتم و رفتم لباس پوشیدم
آرایش کردم و موهامو مدل دادم
و رفتم سر کار
۸ ساعت بعد
کارم تموم شد ....
داشتم راه میرفتم که جیمین جلوم ظاهر شد
خیلی ترسیده بودم
توری که دیگه نفهمیدم چیشد
وقتی چشام رو باز کردم جیمین کنارم بود سرش پایین بود
آروم زیر لب زمزمه کردم گفتم
- جی ... جیمین ؟
+ بیب بیدار شدی ؟
بغلم کرد
و سرم رو نوازش کرد
اولش خیلی تو شوک رفته بودم
خواستم بلند شم که افتادم زمین
جیمین برآید استایل بغلم کرد و بردم تو ماشین
از ترس تو بغلش داشتم میلرزدیدم
که جیمین گفت
+ بیب چرا میترسی ؟؟
- ب....بب..بخشید
+ پوزخندی زد و گفت : قراره یه کاری کنم که از دنیا اومدنت پشیمون بشی
رفت و انداختم توی اتاق شکنجه
به صندلی بستمش
و تا تونستم بهش سیلی زدم
که از دهنش خون میومد
گفتم : بیب تازه اولشه
شلاق رو در آوردم و تا تونستم بهش زدم
و انداختمش توی اتاق
و در رو روش قفل کردم
که .......
شرط :۵تا لایک
همین
ا.ت ویو
داشتم آماده میشدم که برم سر کارم ...
دوش ده مینی گرفتم و رفتم لباس پوشیدم
آرایش کردم و موهامو مدل دادم
و رفتم سر کار
۸ ساعت بعد
کارم تموم شد ....
داشتم راه میرفتم که جیمین جلوم ظاهر شد
خیلی ترسیده بودم
توری که دیگه نفهمیدم چیشد
وقتی چشام رو باز کردم جیمین کنارم بود سرش پایین بود
آروم زیر لب زمزمه کردم گفتم
- جی ... جیمین ؟
+ بیب بیدار شدی ؟
بغلم کرد
و سرم رو نوازش کرد
اولش خیلی تو شوک رفته بودم
خواستم بلند شم که افتادم زمین
جیمین برآید استایل بغلم کرد و بردم تو ماشین
از ترس تو بغلش داشتم میلرزدیدم
که جیمین گفت
+ بیب چرا میترسی ؟؟
- ب....بب..بخشید
+ پوزخندی زد و گفت : قراره یه کاری کنم که از دنیا اومدنت پشیمون بشی
رفت و انداختم توی اتاق شکنجه
به صندلی بستمش
و تا تونستم بهش سیلی زدم
که از دهنش خون میومد
گفتم : بیب تازه اولشه
شلاق رو در آوردم و تا تونستم بهش زدم
و انداختمش توی اتاق
و در رو روش قفل کردم
که .......
شرط :۵تا لایک
همین
۵.۱k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.