شعر کامل در کپشن
قلب سرما زده ی من
به ستوه آمده ی من
آنکه میخواستی کو ؟ رفت
عاشقش بودیْ او رفت
چشم باران زده ی من
بغض باز آمده ی من
دیدی او یار نبود رفت؟
عشقی در کار نبود رفت؟
ذهن مسموم شده ی من
حال مغموم شده ی من
دیدی احساس نداشت رفت؟
جای حرفی نذاشت رفت؟
روح مجروح شده ی من
حزن انبوه شده ی من
از چه دل کند ، برید ، رفت؟
از دل ما پرید رفت؟
به ستوه آمده ی من
آنکه میخواستی کو ؟ رفت
عاشقش بودیْ او رفت
چشم باران زده ی من
بغض باز آمده ی من
دیدی او یار نبود رفت؟
عشقی در کار نبود رفت؟
ذهن مسموم شده ی من
حال مغموم شده ی من
دیدی احساس نداشت رفت؟
جای حرفی نذاشت رفت؟
روح مجروح شده ی من
حزن انبوه شده ی من
از چه دل کند ، برید ، رفت؟
از دل ما پرید رفت؟
۹.۰k
۰۹ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.