𝐓𝐚𝐞𝐤𝗼𝗼𝐤
𝐓𝐚𝐞𝐤𝗼𝗼𝐤
≈بانی کوچولوی من≈
ᵖᵃʳᵗ:𝟹
↑کوک↓
اومدم تو حیاط مدرسه و یه نفس عمیق کشیدم
داشتم به دور و برم نگاه میکردم که یهو دیدم یکی ازم یه سوالی پرسید
مینی:آممم ببخشید شما میدونین دفتر مدیر کجاست؟!
کوک:ها؟دفتر اون مدیر بد اخلاق؟!آره
مینی:میتونی بهم بگی کجاست
کوک که یاد یچیز افتاد با عجله گفت
کوک:نه نه نههه برو از اون
کسیو پیدا نکرد که یهو تهیونگ از در سالن اومد بیرون
کوک که دیدتش با عجله به اون دختر گفت
کوک:ا.ز از اون بپرس (یکم بلند)
تهیونگ اینو شنیده بود گفت
تهیونگ:بله؟!
که کوک با عجله و سریع رفت
مینی رفت سمت تهیونگ پرسید
مینی:آم سلام...شما میدونی دفتر مدیر کجاست؟!
تهیونگ:عا اون مدیر رو مخ؟! آره آخر سالن
مینی:ممنونم
و رفت
↑مینی↓
تازه دیروز از کانادا برگشته بودم
از مامانم پرسیدم گفت بابات تو مدرست
رفتم تو مدرسه....واو
یعنی انقدر بداخلاقه؟! رو مخ؟!
چه بی ادبن
که رسیدم پیش در دفتر
"دفتر مدیر چوی"
اوه چه باحاله اسمش(وادافاک)
که پایینش نوشته بود
"میخوای بیای تو؟مثل گاو نیا"
که یهو با خودم گفتم
وا بابا انقدر بد دهن شد¿
که پایین تر نوشته بود
"گوه نخور"
پشمام ریخته بود مگه محل دعواعه؟
خلاصه در زدم رفتم داخل
_______
↑تهیونگ↓
با بچه ها رفته بودیم پشت حیاط
نشسته بودیم داشتیم سی//گار میکشیدیم
سونجه(آخهههه این اسمههه من از خودم در میارم؟!چقدر شبیه به یونجهه🤣)
(خلاصه دارم زیاد گوه میخورم بریم برا ادامه داستان)
سونجه:هی هی اون کیه اونجا داره گریه میکنه؟!(خنده)
تهیونگ که متعجب بود گفت
تهیونگ:کی؟کجاعه؟!
سونجه:وااا کوری مگه؟اینا اونجا
تهیونگ که دیدتش گفت
تهیونگ:شماها اینجا باشین من میرم پیشش(پوزخند)
از رو بلوک بلندشد و به سمت اون پسر حرکت کرد
از اونجایی که خیلی دور بود
رفیقاش دیدی بهش نداشتن
رفت نزدیک و گفت
تهیونگ:هی بچه جون اینحا چیکار میکنی گرگا میخورنت(خنده)
که یهو اون پسر سرشو آورد بالا
کوک:چی میگی؟! حوصلتو ندارم برو لطفا
تهیونگ:عوهو کیو بیرون میکنی؟!
کوک:هی منو نگاه رو مخم نرو خب؟
تهیونگ:مثلا میخوای چه نوتلایی بخوری(نوتلا با طمع فندوق؟)
کوک که دیگه قشنگ قاطیع کرده بود بلندشد و با داد گفت
کوک:رو مخ نرو...حالم بده خب؟!(داد)
تهیونگ از این رفتار کوک متعجب شده بود
ولی به روی خودش نیوورد و به کارش ادامه داد
≈بانی کوچولوی من≈
ᵖᵃʳᵗ:𝟹
↑کوک↓
اومدم تو حیاط مدرسه و یه نفس عمیق کشیدم
داشتم به دور و برم نگاه میکردم که یهو دیدم یکی ازم یه سوالی پرسید
مینی:آممم ببخشید شما میدونین دفتر مدیر کجاست؟!
کوک:ها؟دفتر اون مدیر بد اخلاق؟!آره
مینی:میتونی بهم بگی کجاست
کوک که یاد یچیز افتاد با عجله گفت
کوک:نه نه نههه برو از اون
کسیو پیدا نکرد که یهو تهیونگ از در سالن اومد بیرون
کوک که دیدتش با عجله به اون دختر گفت
کوک:ا.ز از اون بپرس (یکم بلند)
تهیونگ اینو شنیده بود گفت
تهیونگ:بله؟!
که کوک با عجله و سریع رفت
مینی رفت سمت تهیونگ پرسید
مینی:آم سلام...شما میدونی دفتر مدیر کجاست؟!
تهیونگ:عا اون مدیر رو مخ؟! آره آخر سالن
مینی:ممنونم
و رفت
↑مینی↓
تازه دیروز از کانادا برگشته بودم
از مامانم پرسیدم گفت بابات تو مدرست
رفتم تو مدرسه....واو
یعنی انقدر بداخلاقه؟! رو مخ؟!
چه بی ادبن
که رسیدم پیش در دفتر
"دفتر مدیر چوی"
اوه چه باحاله اسمش(وادافاک)
که پایینش نوشته بود
"میخوای بیای تو؟مثل گاو نیا"
که یهو با خودم گفتم
وا بابا انقدر بد دهن شد¿
که پایین تر نوشته بود
"گوه نخور"
پشمام ریخته بود مگه محل دعواعه؟
خلاصه در زدم رفتم داخل
_______
↑تهیونگ↓
با بچه ها رفته بودیم پشت حیاط
نشسته بودیم داشتیم سی//گار میکشیدیم
سونجه(آخهههه این اسمههه من از خودم در میارم؟!چقدر شبیه به یونجهه🤣)
(خلاصه دارم زیاد گوه میخورم بریم برا ادامه داستان)
سونجه:هی هی اون کیه اونجا داره گریه میکنه؟!(خنده)
تهیونگ که متعجب بود گفت
تهیونگ:کی؟کجاعه؟!
سونجه:وااا کوری مگه؟اینا اونجا
تهیونگ که دیدتش گفت
تهیونگ:شماها اینجا باشین من میرم پیشش(پوزخند)
از رو بلوک بلندشد و به سمت اون پسر حرکت کرد
از اونجایی که خیلی دور بود
رفیقاش دیدی بهش نداشتن
رفت نزدیک و گفت
تهیونگ:هی بچه جون اینحا چیکار میکنی گرگا میخورنت(خنده)
که یهو اون پسر سرشو آورد بالا
کوک:چی میگی؟! حوصلتو ندارم برو لطفا
تهیونگ:عوهو کیو بیرون میکنی؟!
کوک:هی منو نگاه رو مخم نرو خب؟
تهیونگ:مثلا میخوای چه نوتلایی بخوری(نوتلا با طمع فندوق؟)
کوک که دیگه قشنگ قاطیع کرده بود بلندشد و با داد گفت
کوک:رو مخ نرو...حالم بده خب؟!(داد)
تهیونگ از این رفتار کوک متعجب شده بود
ولی به روی خودش نیوورد و به کارش ادامه داد
۳.۴k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.