💙مانند دو فنجان که نشستند به سینی
💙مانند دو فنجان که نشستند به سینی
جا داشت بـیایی و کنارم بنِشینی
جاداشت که از شاخهٔ خشکیدهٔ دستم
با معجزهٔ عشق، دو تا سیب بچینی
من شعرفروش غزل چشم تو هستم
تو ماهترین مشتری روی زمینی
لیلی شده ای در ادبیات، اگــرچه
تو جان منی! جان من از منظر دینی
در چایی تلخ ِ غــزلــم قند بینداز
"شیرینِ" غزل باش گلم! خیر ببینی
💙
#عشق
جا داشت بـیایی و کنارم بنِشینی
جاداشت که از شاخهٔ خشکیدهٔ دستم
با معجزهٔ عشق، دو تا سیب بچینی
من شعرفروش غزل چشم تو هستم
تو ماهترین مشتری روی زمینی
لیلی شده ای در ادبیات، اگــرچه
تو جان منی! جان من از منظر دینی
در چایی تلخ ِ غــزلــم قند بینداز
"شیرینِ" غزل باش گلم! خیر ببینی
💙
#عشق
۲۴۲
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.