امشب اےماه کجایے که دلم غمگینست
امشب اےماه کجایے که دلم غمگینست
دیده بگشا که مرا آمدنت تسکینست
تو که هم صحبت تنهایے، شبهاےمنے
پس کجاماندهایامشبکه سحر نزدیکست
آمدےدیر چرا اےکه رخت تسکینم
نکند قلب توام زخمےو دل چرکینست
عارضت سرخ چرا گشته چرا دلگیرے
مونس من چه شده، ازچه دلت خونینست
با که گویم سخن از درد که بےدرد بود
آخر اےرحم خدایا، چه دلم سنگینست
چه شد اے غافلهے عمر کجا وا ماندے
خستهام وقت سفرکردن این معشوقست
رو شبان بار سفر بند که اینک دنیا
بےوفایست که خود مستحق نفرینست..
دیده بگشا که مرا آمدنت تسکینست
تو که هم صحبت تنهایے، شبهاےمنے
پس کجاماندهایامشبکه سحر نزدیکست
آمدےدیر چرا اےکه رخت تسکینم
نکند قلب توام زخمےو دل چرکینست
عارضت سرخ چرا گشته چرا دلگیرے
مونس من چه شده، ازچه دلت خونینست
با که گویم سخن از درد که بےدرد بود
آخر اےرحم خدایا، چه دلم سنگینست
چه شد اے غافلهے عمر کجا وا ماندے
خستهام وقت سفرکردن این معشوقست
رو شبان بار سفر بند که اینک دنیا
بےوفایست که خود مستحق نفرینست..
۳۰۲
۲۲ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.