نتوان گفت که این قافله وا میماند
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خفته از این خیل جدا میماند
این رهی نیست که از خاطرهاش یاد کنی
این سفر همراه تاریخ به جا میماند
دانه و دام در این راه فراوان اما
مرغ دل سیر ز هر دام رها میماند
می رسیم آخر و افسانه وا ماندن ما
همچو داغی به دل حادثهها می ماند
بی صداتر ز سکوتیم، ولی گاه خروش
نعره ماست که در گوش شما می ماند
بروید ای دلتان نیمه که در شیوه ما
مرد در هر چه ستم هرچه بلا می ماند
#محمد_علی_بهمنی
خسته و خفته از این خیل جدا میماند
این رهی نیست که از خاطرهاش یاد کنی
این سفر همراه تاریخ به جا میماند
دانه و دام در این راه فراوان اما
مرغ دل سیر ز هر دام رها میماند
می رسیم آخر و افسانه وا ماندن ما
همچو داغی به دل حادثهها می ماند
بی صداتر ز سکوتیم، ولی گاه خروش
نعره ماست که در گوش شما می ماند
بروید ای دلتان نیمه که در شیوه ما
مرد در هر چه ستم هرچه بلا می ماند
#محمد_علی_بهمنی
- ۹۷۲
- ۲۶ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط