چیست فرق آدمی با جانور؟
چیست فرق آدمی با جانور؟
تاکه می نازد به خوداززآن بشر...
آدمی را گر نبود این امتیاز,
بود بیش از جانور غرق نیاز...
هست این نیروی ممتاز بشر,
عقل دوراندیش وآینده نگر...
درشگفتم من چرااین برتری,
گشته براومایه وحشیگری...
درطبیعت بی گمان هر جانور,
هست در هنگام سیری بی خطر...
من نمیدانم چرا نوع بشر,
وقت سیری می شود خونخوارتر...
درمیان جنگل دور ودراز,
هیچ حیوان دیده ای همجنس باز؟
هیچ شیری دیده ای در بیشه زار,
جمع شیران راکشدبالای دار...
هیچ گرگی بوده از بهر مقام, گرگهاراکرده باشد قتل عام...
هیچ ماری دیده ای بازهرخود,
کشته هابرپاکنددرشهرخود...
هیچ میمون ساخته بمب اتم,
تاکه هستی راکندازصحنه گم...
دیده ای هرگز الاغی باربر,
مین گذارد کارزیر پای خر...
هیچ اسبی دیده ای غیبت کند,
یابه اسب دیگری تهمت زند...
هیچ خرسی آتش افروزی کند,
یاگرازی خانمان سوزی کند...
هیچ گاوی دیده ای کز اعتیاد,
داده گاو وگاوداری رابه باد...
پس چرا انسان باعقل و خرد,
آبروی دام و دد را میبرد...
پس بود دیوانه بی آزارتر.
زآن که محروم است از عقل بشر...
مولوی استادحکمت در جهان,
کرده بس این نکته را شیرین بیان...
آزمودم عقل دوراندیش را,
بعداز این دیوانه سازم خویش را...
زین سبب آنکس که می نوشدشراب, تاشود لایعقل ومست وخراب...
چون شود از عقل وهیرت بی خبر,
بس شرف دارد به شیخ حیله گر...
تاکه می نازد به خوداززآن بشر...
آدمی را گر نبود این امتیاز,
بود بیش از جانور غرق نیاز...
هست این نیروی ممتاز بشر,
عقل دوراندیش وآینده نگر...
درشگفتم من چرااین برتری,
گشته براومایه وحشیگری...
درطبیعت بی گمان هر جانور,
هست در هنگام سیری بی خطر...
من نمیدانم چرا نوع بشر,
وقت سیری می شود خونخوارتر...
درمیان جنگل دور ودراز,
هیچ حیوان دیده ای همجنس باز؟
هیچ شیری دیده ای در بیشه زار,
جمع شیران راکشدبالای دار...
هیچ گرگی بوده از بهر مقام, گرگهاراکرده باشد قتل عام...
هیچ ماری دیده ای بازهرخود,
کشته هابرپاکنددرشهرخود...
هیچ میمون ساخته بمب اتم,
تاکه هستی راکندازصحنه گم...
دیده ای هرگز الاغی باربر,
مین گذارد کارزیر پای خر...
هیچ اسبی دیده ای غیبت کند,
یابه اسب دیگری تهمت زند...
هیچ خرسی آتش افروزی کند,
یاگرازی خانمان سوزی کند...
هیچ گاوی دیده ای کز اعتیاد,
داده گاو وگاوداری رابه باد...
پس چرا انسان باعقل و خرد,
آبروی دام و دد را میبرد...
پس بود دیوانه بی آزارتر.
زآن که محروم است از عقل بشر...
مولوی استادحکمت در جهان,
کرده بس این نکته را شیرین بیان...
آزمودم عقل دوراندیش را,
بعداز این دیوانه سازم خویش را...
زین سبب آنکس که می نوشدشراب, تاشود لایعقل ومست وخراب...
چون شود از عقل وهیرت بی خبر,
بس شرف دارد به شیخ حیله گر...
۲.۸k
۰۶ آذر ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.