مریم شعرم ... بیا اینجا هوا دم کرده است
مریم شعرم ... بیا اینجا هوا دم کرده است
هجر چشمانت مرا لبریز ماتم کرده است
مریم شعرم ... نمی دانی که دور از یاد تو
هر غزل چشمان من را خیس شبنم کرده است
مریم شعرم ... تمام خطبه های شعر من
چشم من را با دو چشمان تو محرم کرده است
من به یادت می سرایم گر نمیدانی ... بدان ...
این سرایش ها مرا رسوای عالم کرده است !!!
ناله هایم بی شمارند و طبیب عاشقان
از لبانت بر لبانم ذکر مرهم کرده است ...
مریم شعرم ... نبین من را که قد خم کرده ام
درد دوری تو جانا قامتم خم کرده است
مریم شعرم ... دگر قلبم عنانش را برید
در هوای کوی تو این بی پدر رم کرده است
قصد جانم را نموده در هواخواهی تو
آن چنان شیطان که قصد جان آدم کرده است
مریم شعرم ... بدان پس لرزه های هجر تو
پیکر و جان مرا ویران تر از بم کرده است
هجر چشمانت مرا لبریز ماتم کرده است
مریم شعرم ... نمی دانی که دور از یاد تو
هر غزل چشمان من را خیس شبنم کرده است
مریم شعرم ... تمام خطبه های شعر من
چشم من را با دو چشمان تو محرم کرده است
من به یادت می سرایم گر نمیدانی ... بدان ...
این سرایش ها مرا رسوای عالم کرده است !!!
ناله هایم بی شمارند و طبیب عاشقان
از لبانت بر لبانم ذکر مرهم کرده است ...
مریم شعرم ... نبین من را که قد خم کرده ام
درد دوری تو جانا قامتم خم کرده است
مریم شعرم ... دگر قلبم عنانش را برید
در هوای کوی تو این بی پدر رم کرده است
قصد جانم را نموده در هواخواهی تو
آن چنان شیطان که قصد جان آدم کرده است
مریم شعرم ... بدان پس لرزه های هجر تو
پیکر و جان مرا ویران تر از بم کرده است
۱.۲k
۰۹ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.