رویایی که تبدیل به واقعیت شد پارت ۵۸
جونگ کوک اومد منو بلند کرد کوک:گائول جاییت که درد نمیکنه من:یکم فکر کنم کمرم نابود شد😞 کوک:آخ بیا دمرشو رومبل کمرمتو ماساژ بدم رفت رو مبل دمر شد جونگ کوکم اومد کنارم و کمرمو میمالید کوک:گائول میخوای برم روش من:چییی مگه کمر من از آهنه پسر😐😶😰 کوک:اوه (راست میگه تو بری رو کمرم شیکسته😐😂🤣🤣) خیله خوب من:عزیزم یکم فکر کن ببین آیا وزنت در مقابل یه دختر ۴۳ کیلو مناسبه بری رو کمرم کوک:یه جوری میگی انگار ۹۰ کیلوم دختر من ۶۶ کیلوم من:😂خدا کوک:الان که فکر میکنم میبینم واقعا چقدر خرم من:جلو من اینجوری به خودت چیزی نگو کوک:ناراحت میشی اگه اینجوری بگم من:خوب معلومه تو خنگی همین کوک:هی تو که الان خنگیمو به رخم کشیدی😐 من:خنگی دیگه نیستی خنگ منی😋 خنگولم کوک:☹اصلا کمرتو نمیمالم من:الان قهر کردی با من کوک:آله الکی زدم زیر گریه من:😭😭😭😭😭😭😭🤥😭😛😭😭😭😭😭 کوک:چرا گریه میکنی من:تو با من قهری😭😭😭(😂😂😂) تهیونگ:😂 کوک:😢 یهو دیدم سرشو گذاشت رو گردنم و گریه کرد کوک:تو که گریه میکنی منم گریم میگیره😭😭😭😭(فرزندم الکی داره گریه میکنه روباه😐😂🤣) من:😭😭😭 کوک:گریه نکن😭😭😭 همه:error 404😶 😂😂😂(قشنگ مغزشون ارررورر داد😂🤣🤣) من:مناصلا گریه نمیکنم فقط میخواستم باهام آشتی کنی☺😊😂😂 کوک:بیشور😭😭عههههه نه بابا فکر کردی منم واقعا گریه کردم😏😂😂😂🤣🤣 من:😐😂 کوک:😂 (دروغ میگه داشته گریه میکردی فهمیده گائول داره گریه میکنه واقعا گریش گرفت الان داره خودشو نشون میده🙄😂🤣🤣) من:اگه راست میگی چشماتو ببینم کوک:هاا😶 من:چشمات بیا جلو صورتم اومد جلو صورتم بعد همون موقع سریع لباشو بوسیدم یدونه سرعتی من:این برای این بود که هیچ وقت با من قهر نکنی😏 یدونه دیگمزدم من:اینم برای این بود که امروز خیلی بامزه بودی و آخریو زدم قشنگ طولانی من:اینم برای اینکه کمرمو مالیدی و همیشه مراقبمی کوک:الان اینکارو با من کردی فهمیدی چه اتفاقی برای مغز و قلبم اومد قلبم تیکه تیکه شد مغزم سوت کشید کوک:الان دارم خفه میشم بعد دویید رفت تو اتاق منم دنبالش رفتم شوگا:خیلی همودوست دارن
تهیونگ:دوست دارن دیوونه همن
جیمین:فقط دیوونه نیستن عاشقم هستن
نامجون:کلا خیلی همو میخوان واقعا جونگ کوک با گائول خیلی راحت
جین:آره(مامان بابا😭😂🤣🤣)
جیهوپ:وقتی باهمن خیلی پرانرژین
شوگا:هیچ وقت ندیدم باهم دعوا کنن یا واقعا قهر کنن
تهیونگ:طبیعیه چون طاقت دوریه همو ندارن وقتی تو بیمارستان گائول حالش بد بود جونگ کوکم حالش بد بود نمی تونست بشین و نگاه کنه
جیمین:خیلی براشون خوشحالم😭😭😭😭یه دستمال کاغذی بدین به من😢(😂😂🤣) نه دو تا بدید نه سه تا نه چهار تا تهیونگ:بیا کلشو بگیر
تهیونگ:دوست دارن دیوونه همن
جیمین:فقط دیوونه نیستن عاشقم هستن
نامجون:کلا خیلی همو میخوان واقعا جونگ کوک با گائول خیلی راحت
جین:آره(مامان بابا😭😂🤣🤣)
جیهوپ:وقتی باهمن خیلی پرانرژین
شوگا:هیچ وقت ندیدم باهم دعوا کنن یا واقعا قهر کنن
تهیونگ:طبیعیه چون طاقت دوریه همو ندارن وقتی تو بیمارستان گائول حالش بد بود جونگ کوکم حالش بد بود نمی تونست بشین و نگاه کنه
جیمین:خیلی براشون خوشحالم😭😭😭😭یه دستمال کاغذی بدین به من😢(😂😂🤣) نه دو تا بدید نه سه تا نه چهار تا تهیونگ:بیا کلشو بگیر
۱۰.۳k
۱۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.