خان زاده پارت ۲۳
#طاها
همه با هم رفتیم اون یکی خونه
& بانو
♤جان بانو
& جانت بی بلا شام حاظره
♤ حاظره پسرم برید سر میز شام
_ من میام کمک
● منو ملی هم هستیم ملی بریم
رها و رویا ملیکا رفتند تا به بانو کمک کنند و ما پسرا هم رفتیم نشستیم
#رها
بانو خورشت ها رو میکشید و رویا برنج رو
نوبتی میرفتیم و وسیله ها رو میزاشتیم رو میز تا اینکه تموم شد
♤ تموم شد دخترا برید سر میز شام
_ مگه تو با ما نمیای بانو
♤ ن عزیزکم من شاممو اینجا میخورم
● یعنی چی همه با هم میریم سر میز شام
به زور بانو رو بردیم بیرون
& چیه چرا سر صدا میکنید
○ بانو نمیخواد با ما غذا بخوره
♤ خب تو آشپزخونه میخورم دخترا
طاها بلند شد و اومد سمت بانو
دستاشو گرفت و برد جای که خودش نشسته بود
& همه با هم غذا میخوریم
نشستیم سر میز و غذا کشیدیم
= رویا شنیدم قرمه سبزی دوس نداری
● اشتباه شنیدی عزیزم اشتباه
ما مسخره بازی های امیر علی و بقیه شام رو خوردیم و بلند شدیم ایندفعه پسرا هم کمکون کردن
چه خوبه که طاها مثل آرسام نیس و مثل بقیه بلند شد کمک
● بچه ها چطور شدم
نگاه کردم به رویا که پیشبند و دستکش دستش کرده بود
♤ مادر چرا اینا رو برداشتی
● میخوام ظرف بشورم
♤ من میشورم شما بیاید برید
○ رها تو بانو رو ببر بیرون
بانو رو کشیدم بیرون: تو برو استراحت کن بانو جان
♤ نمیشه که دخترم
_ خیلی هم میشه
بانو رو فرستادم بیرون و خودم برگشتم پیش بچه ها
_ خب رویا تو بشور ملی تو اب بکش منم خشک میکنم
● اوک
بچع ها داشتن کارشونو میکردن که یهو ی صدا اومد و سه متر پریدیم بالا
□ کد بانو ها
♧ ملی فقط تمیز بشور
○ هر هر هر
□ رویا میدونستم انقدر خانومی زود تر میومدم میگرفتمت
● خیلی پروعی
#طاها
#رها
کارامون تموم شد من رفتم توواتاق تا لباس تنم کنم
لباسامو عوض کردم و اومدم بیرون
_ بریم
= خب بدویید
همه سوار ماشین شدیم طبق معمول بچه ها همشون با اون یکی ماشین اومدن
& من الان به این پی بردم شماها خیلی بیشعورید ها
♧ چرا دیگه
& همتون میچپید تو ی ماشین
□ میخوای برم سویچ پورشه بابام رو بگیرم بیام
& هر هر بامزه رها بشین
نشستم تو ماشین و راه افتادیم
حرفی بینمون رد و بدل نشد ولی دلم میخواست یچیزی رو بدونم
& چیه ؟؟؟
_ چی چیه؟؟
& چی میخوای بپرسی
_ از کجا فهمیدی
& الان لو دادی بپرس
_ خب تو چرا با دوس دخترت نمیری بیرون
& ندارم
_ چیرو؟؟
& خنگی ها دوس دختر ندارم
_ واقعا؟؟
& اره واقعا
_ پسر با این همه امکانات و تیپ و قیافه بعد با دختری نبوده
& ت تو این دو روز منو بر انداز کردی
_ اصلا به من چه
& قهر نکن فعلا پیاده شو به وقتش همه چی رو میفهمی
پیاده شدم انقدر ذوق داشتم مثل بچه ۶ ساله که تازه اولین بارشه میاد شهر بازی
○ خب اول چی سوار شیم
□ سقوط آزاد اول
♧ موافقم
● بریم
#طاها
بلیط گرفتیم و رفیتم تو صف سقوط آزاد
بچه ها داشتن با هم حرف میزدن ولی رها به دور برش نگاه میکرد
& چیه؟؟؟
_ هیجان زده ام
□ اوی طاها رها بیاید دیگه
رفتیم نشستیم رو صندلی های سقوط آزاد
منو رها افتاده بودیم بغل هم که دیدم رها دستاشو محکم گرفته به دستگیره صندلی
& میترسی
_ ن
& داری میلرزی
شروع کرد حرکت کردم که دیدم رها سریع دست منو گرفت
_ وای خدا
& نترس بابا
همه با هم رفتیم اون یکی خونه
& بانو
♤جان بانو
& جانت بی بلا شام حاظره
♤ حاظره پسرم برید سر میز شام
_ من میام کمک
● منو ملی هم هستیم ملی بریم
رها و رویا ملیکا رفتند تا به بانو کمک کنند و ما پسرا هم رفتیم نشستیم
#رها
بانو خورشت ها رو میکشید و رویا برنج رو
نوبتی میرفتیم و وسیله ها رو میزاشتیم رو میز تا اینکه تموم شد
♤ تموم شد دخترا برید سر میز شام
_ مگه تو با ما نمیای بانو
♤ ن عزیزکم من شاممو اینجا میخورم
● یعنی چی همه با هم میریم سر میز شام
به زور بانو رو بردیم بیرون
& چیه چرا سر صدا میکنید
○ بانو نمیخواد با ما غذا بخوره
♤ خب تو آشپزخونه میخورم دخترا
طاها بلند شد و اومد سمت بانو
دستاشو گرفت و برد جای که خودش نشسته بود
& همه با هم غذا میخوریم
نشستیم سر میز و غذا کشیدیم
= رویا شنیدم قرمه سبزی دوس نداری
● اشتباه شنیدی عزیزم اشتباه
ما مسخره بازی های امیر علی و بقیه شام رو خوردیم و بلند شدیم ایندفعه پسرا هم کمکون کردن
چه خوبه که طاها مثل آرسام نیس و مثل بقیه بلند شد کمک
● بچه ها چطور شدم
نگاه کردم به رویا که پیشبند و دستکش دستش کرده بود
♤ مادر چرا اینا رو برداشتی
● میخوام ظرف بشورم
♤ من میشورم شما بیاید برید
○ رها تو بانو رو ببر بیرون
بانو رو کشیدم بیرون: تو برو استراحت کن بانو جان
♤ نمیشه که دخترم
_ خیلی هم میشه
بانو رو فرستادم بیرون و خودم برگشتم پیش بچه ها
_ خب رویا تو بشور ملی تو اب بکش منم خشک میکنم
● اوک
بچع ها داشتن کارشونو میکردن که یهو ی صدا اومد و سه متر پریدیم بالا
□ کد بانو ها
♧ ملی فقط تمیز بشور
○ هر هر هر
□ رویا میدونستم انقدر خانومی زود تر میومدم میگرفتمت
● خیلی پروعی
#طاها
#رها
کارامون تموم شد من رفتم توواتاق تا لباس تنم کنم
لباسامو عوض کردم و اومدم بیرون
_ بریم
= خب بدویید
همه سوار ماشین شدیم طبق معمول بچه ها همشون با اون یکی ماشین اومدن
& من الان به این پی بردم شماها خیلی بیشعورید ها
♧ چرا دیگه
& همتون میچپید تو ی ماشین
□ میخوای برم سویچ پورشه بابام رو بگیرم بیام
& هر هر بامزه رها بشین
نشستم تو ماشین و راه افتادیم
حرفی بینمون رد و بدل نشد ولی دلم میخواست یچیزی رو بدونم
& چیه ؟؟؟
_ چی چیه؟؟
& چی میخوای بپرسی
_ از کجا فهمیدی
& الان لو دادی بپرس
_ خب تو چرا با دوس دخترت نمیری بیرون
& ندارم
_ چیرو؟؟
& خنگی ها دوس دختر ندارم
_ واقعا؟؟
& اره واقعا
_ پسر با این همه امکانات و تیپ و قیافه بعد با دختری نبوده
& ت تو این دو روز منو بر انداز کردی
_ اصلا به من چه
& قهر نکن فعلا پیاده شو به وقتش همه چی رو میفهمی
پیاده شدم انقدر ذوق داشتم مثل بچه ۶ ساله که تازه اولین بارشه میاد شهر بازی
○ خب اول چی سوار شیم
□ سقوط آزاد اول
♧ موافقم
● بریم
#طاها
بلیط گرفتیم و رفیتم تو صف سقوط آزاد
بچه ها داشتن با هم حرف میزدن ولی رها به دور برش نگاه میکرد
& چیه؟؟؟
_ هیجان زده ام
□ اوی طاها رها بیاید دیگه
رفتیم نشستیم رو صندلی های سقوط آزاد
منو رها افتاده بودیم بغل هم که دیدم رها دستاشو محکم گرفته به دستگیره صندلی
& میترسی
_ ن
& داری میلرزی
شروع کرد حرکت کردم که دیدم رها سریع دست منو گرفت
_ وای خدا
& نترس بابا
۱۰.۹k
۱۹ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.