ای داغ از قلب پریشانم چه میخواهی؟
ای داغ از قلب پریشانم چه میخواهی؟
ای جای زخم کهنه از جانم چه میخواهی؟
دریاچه ای خشکیده در آغوش خود دارم ؟
باران سرخ از ابر چشمانم چه میخواهی؟
ای وای از این...،
ای وای از این از دست دادن ها...
ای مرگ از جان رفیقانم چه میخواهی؟
آرامشم کو ؟
خنده ام کو؟
اعتمادم کو؟
بی هیچم و دیگر نمیدانم چه میخواهی...
ما؛
ما وارثان درد های بی شماریم...
ما گریه های چشم های انتظاریم...
ما سرزمینی دور و تنها در غباریم...
ما چیزی به غیر از غم،به غیر از هم نداریم...
ما حسرت یک خنده ی دنباله داریم...
ما خسته از این روز های بی قراریم
ما خسته از این روز های بی قراریم
ما خسته از این روز های بی قراریم
ما خسته از این روز های بی قراریم
ما خسته از این روز های بی قراریم
.
.
.
ای جای زخم کهنه از جانم چه میخواهی؟
دریاچه ای خشکیده در آغوش خود دارم ؟
باران سرخ از ابر چشمانم چه میخواهی؟
ای وای از این...،
ای وای از این از دست دادن ها...
ای مرگ از جان رفیقانم چه میخواهی؟
آرامشم کو ؟
خنده ام کو؟
اعتمادم کو؟
بی هیچم و دیگر نمیدانم چه میخواهی...
ما؛
ما وارثان درد های بی شماریم...
ما گریه های چشم های انتظاریم...
ما سرزمینی دور و تنها در غباریم...
ما چیزی به غیر از غم،به غیر از هم نداریم...
ما حسرت یک خنده ی دنباله داریم...
ما خسته از این روز های بی قراریم
ما خسته از این روز های بی قراریم
ما خسته از این روز های بی قراریم
ما خسته از این روز های بی قراریم
ما خسته از این روز های بی قراریم
.
.
.
۳.۷k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.