محافظ من~ ⁶
محافظمن~ ⁶
اتویو
رفتم داخل اتاقم، حوله و وسایل مورد نیازم رو برداشتم و رفتم حموم
بعداز یکساعت از حموم در اومدم، موهام رو سشوار کشیدم(کعس صورت ات رو براتون میزارم)
لباس تمرین پوشیدم و به سمت اتاق تمرین قدم برداشتم
در رو باز کردم که با دوتا غول روبهرو شدم
ات ـ شماهم اینجایین؟ "پوکر"
کوک ـ عا اگه مزاحمیم بریم
ات ـ راحت باشین
دستکشم رو دستم کردم و به کیسه بکس ضربه میزدم
امشب..شب خیلی مهمیه..نباید امشبو باخت بدم
هرطور شده باید..بزرگترین مافیا بشم! هرطور که شده
کوکویو
محو زیبایی ات شده بودم..احساس میکنم واقعا عاشقش شدم..ولی این اصلا خوب نیست
اه چیکار کنم؟ بهش بگم؟ یا توی دلم نگه دارم؟ یا کلا از این کار استعفا بدم؟
واقعا نمیدونم چیکار کنم..
"شب"
ات ـ امادهاین؟
کوک، ته ـ اره
ات ـ اجوما..فعلا
اجوما ـ مواظب باشین"گریه"
ات ـ یااا اجوما گریه نداره کهه، چند ساعت دیگه باید قر بدی"خنده"
کوکویو
اولین باری بود که دیدم میخنده
این دختر..این دختر خیلی خواستنیه(جون🗿)
ات ـ یورامعلی..
یورام ـ اتعلی..
ات ـ خداحافظ ای میمون
یورام ـ خدافظ کیـ.رخر جونم..
ات ـ خیلی دلم میخواد وقتی اومدم بکنمت!
یورام ـ منم"نیشخند"
ات ـ میدونستی خیلی کـ.صکشی؟ "لبخند"
یورام ـ به تو رفتم نفسم"لبخند"
کوک ـ نمیریم؟ "عصبی"
ات ـ چرا شما برین تو ماشین الان میام
ته ـ باشه"حرصی"
یورام ـ احساس میکنم این دوتا دوست دارن!
ات ـ گوه نخور.
یورام ـ خدافظ خوشگلم"بلند طوری که کوک و ته بشنون"
ات ـ چته؟
اتویو
رفتم داخل ماشین
با قیافه عصبی اون دوتا روبهرو شدم
با حالت ریلکسی گفتم
ات ـ چتونه؟
ته ـ هیچی، فقط اگه فردا دوستدخترمو اوردم پیشتون نباید کاری داشته باشین!
ات ـ مگه ننتم کاری داشته باشم؟ شما فقط بادیگاردمین، نه کمتر نه بیشتر"سرد"
کوک ـ خواهیم دید
ات ـ بله، خواهیم دید
ته ـ کی میرسیم؟
ات ـ کم مونده، وقتی رسیدیم اونجا خودم اول میرم، وقتی صدای تیراندازی شنیدین بیاین داخل در غیر این صورت تو دید نباشین
کوک ـ اگه چیزیتون بشه
ات ـ خودم میتونم از خودم محافظت کنم
ته ـ پس چرا ما بادیگاردتیم؟
ات ـ چون به تو چه، زیادی داری حرف میزنی"با لحن ترسناک"
ات ـ رسیدیم، همینجا میمونین تا وقتی که صدا شنیدین"سرد"
کوک، ته ـ چشم
اتویو
پام رو داخل خرابه گذاشتم
کسی اونجا نبود
چند قدمی به جلو رفتم
از پشتم یه صداهایی میومد
ـ
حمایت کنین خوجملا🥰
اتویو
رفتم داخل اتاقم، حوله و وسایل مورد نیازم رو برداشتم و رفتم حموم
بعداز یکساعت از حموم در اومدم، موهام رو سشوار کشیدم(کعس صورت ات رو براتون میزارم)
لباس تمرین پوشیدم و به سمت اتاق تمرین قدم برداشتم
در رو باز کردم که با دوتا غول روبهرو شدم
ات ـ شماهم اینجایین؟ "پوکر"
کوک ـ عا اگه مزاحمیم بریم
ات ـ راحت باشین
دستکشم رو دستم کردم و به کیسه بکس ضربه میزدم
امشب..شب خیلی مهمیه..نباید امشبو باخت بدم
هرطور شده باید..بزرگترین مافیا بشم! هرطور که شده
کوکویو
محو زیبایی ات شده بودم..احساس میکنم واقعا عاشقش شدم..ولی این اصلا خوب نیست
اه چیکار کنم؟ بهش بگم؟ یا توی دلم نگه دارم؟ یا کلا از این کار استعفا بدم؟
واقعا نمیدونم چیکار کنم..
"شب"
ات ـ امادهاین؟
کوک، ته ـ اره
ات ـ اجوما..فعلا
اجوما ـ مواظب باشین"گریه"
ات ـ یااا اجوما گریه نداره کهه، چند ساعت دیگه باید قر بدی"خنده"
کوکویو
اولین باری بود که دیدم میخنده
این دختر..این دختر خیلی خواستنیه(جون🗿)
ات ـ یورامعلی..
یورام ـ اتعلی..
ات ـ خداحافظ ای میمون
یورام ـ خدافظ کیـ.رخر جونم..
ات ـ خیلی دلم میخواد وقتی اومدم بکنمت!
یورام ـ منم"نیشخند"
ات ـ میدونستی خیلی کـ.صکشی؟ "لبخند"
یورام ـ به تو رفتم نفسم"لبخند"
کوک ـ نمیریم؟ "عصبی"
ات ـ چرا شما برین تو ماشین الان میام
ته ـ باشه"حرصی"
یورام ـ احساس میکنم این دوتا دوست دارن!
ات ـ گوه نخور.
یورام ـ خدافظ خوشگلم"بلند طوری که کوک و ته بشنون"
ات ـ چته؟
اتویو
رفتم داخل ماشین
با قیافه عصبی اون دوتا روبهرو شدم
با حالت ریلکسی گفتم
ات ـ چتونه؟
ته ـ هیچی، فقط اگه فردا دوستدخترمو اوردم پیشتون نباید کاری داشته باشین!
ات ـ مگه ننتم کاری داشته باشم؟ شما فقط بادیگاردمین، نه کمتر نه بیشتر"سرد"
کوک ـ خواهیم دید
ات ـ بله، خواهیم دید
ته ـ کی میرسیم؟
ات ـ کم مونده، وقتی رسیدیم اونجا خودم اول میرم، وقتی صدای تیراندازی شنیدین بیاین داخل در غیر این صورت تو دید نباشین
کوک ـ اگه چیزیتون بشه
ات ـ خودم میتونم از خودم محافظت کنم
ته ـ پس چرا ما بادیگاردتیم؟
ات ـ چون به تو چه، زیادی داری حرف میزنی"با لحن ترسناک"
ات ـ رسیدیم، همینجا میمونین تا وقتی که صدا شنیدین"سرد"
کوک، ته ـ چشم
اتویو
پام رو داخل خرابه گذاشتم
کسی اونجا نبود
چند قدمی به جلو رفتم
از پشتم یه صداهایی میومد
ـ
حمایت کنین خوجملا🥰
۲۵۹
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.