فقط مال من باش پارت ۹

برگشت طرفم منم گرفتم لباشو بوسیدم اومدم جدا بشم اما گرفتم دستشو رو کمرم گذاشت و اون یکم بالاتر و محکم گرفتم و اونم شروع کرد و لبامو گاز میگرفت بردم چسبوندم به در و همینجوری وحشیانه لبامو میخورد و گاز میگرفت منم همراهیش میکردم منو میکوبوند به در اتاق (اینجا مامان یونا اومده و متوجه تق تق در میشه و هنگ میکنه در اتاق یونا جوریه که پایین معلومه 😐😂😂😂 بعد متوجه دوتا پا اون زیر میشه پای یونا و جونگ کوک😶😂یا خدا همون موقع جیغ میکشه ) یهو یکی جیغ کشید من:کی بود نکنه مامانمه پایین نگاه کردم من:ای وای کوک:لو رفتیم در و باز کردم من:مامان جونگ کوکم سرشو آورد بیرونو نگاه کرد کوک:سلام مثل خرگوشا من:مامان ام مامان:ایشون کی باشن من:مامان این جونگ کوکه بعد اومد بیرون مامان:تو اون اون تو من:آره کوک:من جونگ کوکم خیلی وقته از دخترتون خوشم اومده خیلی دوسش دارم میشه قبول کنید که یونا پیشم باشه تموم تلاشمو میکنم تا بتونم به خوبی ازش مراقبت کنم مامان:یونا دربارت به من گفته الان میفهمم چرا دوست داره من که مشکلی ندارم باباتم مشکلی نداره فقط دخترم خوشحال باشی دیگه چیزی نمیخوام کوک:همه ی تلاشمو بخاطرش میکنم تا خوشحال باشه من:😊 کوک:خوب من برم من:خیله خوب بعد رفت کتشو پوشید و رفت بیرون منم رفتم دنبالش من:بخیر گذشت کوک:آره من:روز قشنگی بود کوک:کنار تو هر روز قشنگه بعد اومد لبامو بوسید و رفت نیم ساعت نگزشته بود بهم پیام داد کوک:سلام عشقم خواب که نبودی من:نه بیدارم کوک:یونا دلم برات تنگ شده میشه فردا شب بیای پیشم بمونی کلا من:باید اجازمو بگیرم کوک:مطمئنم اجازه میدن من:اوهوم کوک:فردا شب میام دنبالت من:باشه بای کوک:بای بعد رفتم به مامان بابام گفتم اونام قبول کردن و رفتم تو اتاقم پای لبتابم بازش کردم رو صفحه لب تایم عکس جونگ کوک بود همون موقع جونگ کوک از اون طریق باهام تماس تصویری گرفت نشستم رو تخت و لب تابو گذاشتم رو مام هنوز جواب نداده بودم رفتم قیافمو نگاه کردم خدارو شکر خوب بودم بعد رفتم تو تماس متوجه بدن لخته جونگ کوک شدم بعد صفحه لب تابو دادم پایین من:هی لباست کو کوک:نمیدونستم جواب میدی خوب صبر کن حالا بیا در لب تابو باز کردم کامل دیدم لباس پوشیده من:سلام کوک:سلام دلم زود به زود برات تنگ میشه ولی فردا شب میای پیش خودم من:اوهوم میام مامان بابام اجازه دادن کوک:شک نداشتم خیلی خوشحالم الان من:منم خوشحالم کوک:قیافت اینو نمیگه من:نخیرم خوشحالم😐 کوک:خیله خوب خیله خوب