"مافیای جذاب من"
"مافیای جذاب من"
پارت 1
(علامت مادر شوگا + علامت پدر شوگا_)
ویو شوگا
امروز قراره برای معامله مواد مخدر برم پیش مکس نمیدونم ولی حس خوبی به این معامله ندارم ولی چه میشه کرد باید برم
+: پسرم مراقب خودت باش..
شوگا: چشم مادر
از وقتی که برادرم رفت من به جای پدرم رئیس باند مافیایی خودمون شدم..همه برام سر خم میکنن
از اینکه قدرت دارم خوشحالم..به غیر از من مکس کسی قوی نیست..مکس هم از من قوی تر ولی فعلا تا وقتی که این معامله انجام نشه هیچی نمیتونم به مکس بگم چون باعث دردسرم میشه..
من اگر بدون اینکه چیزی بشه با مکس معامله کنمو به خوبی همچی بگذره میتونم خیلی راحت شکستش بدم..
و هنوز از نقشه ای که کشیدم کسی باخبر نیست
بالاخره رسیدم جایی که با مکس قرار دارم امروز پدر من هم میاد..
[فلش بک دوساعت پیش]
ویو ات
ساعت دیگه تقریبا 8 شده رفتم پیش داداشم مکس
ات: سلام داداش خوبی؟
مکس: اره
مکس: ات بیا بشین میخوام ی چیزی بهت بگم..
من نشستم نمیدونم چرا ولی ی دلشوره بدی گرفتم
ات:خب بگو داداش میشنوم
مکس:ات قبلش باید قول بدی که نه نیاری به نفع خودته
ات: من نمیدونم چیه ولی وقتی میگی به نفع خودت چیزی نمیگم
مکس: خوبه
مکس: یونگی رو یادته؟
ات: اره
مکس: من امروز باهاش معامله دارم اگه به خوبی بگذره یونگی پر قدرت میشه و میتونه منو شکست بده..و تو باید با یونگی ازدواج کنی
ات: اخه داداش من نمیخوام با اون سنگ دل ازدواج کنم(دختره ی عنتر من جات بودم با کله قبول میکردم)
مکس: ات تو خودت قول دادی نه نگی ولی وقتی که تو با یونگی ازدواج کنی اون نمیتونه به من اسیبی بزنه
ات: یعنی حاضری یونگی به من اسیب بزنه به تو اسیبی نرسه*بغض*
مکس: نه ات اینجوری نیست عزیزم اون نمیتونه به تو اسیبی بزنه ولی اگه تو باهاش ازدواج نکنی من میمیرم
من اصلا دلم نمیخواست مکس بمیره چون من پدرو مادرمو از دست دادم و از دار دنیا فقط اونو دارم..به ناچار قبول کردم..
ات: باشه ولی من اصلا ازش خوشم نمیاد چون خودش گفت اگه یدفعه دیگه منو ببینه زندم نمیزاره چه برسه به اینکه بخوام زنش شم
مکس: اون بخاطر این معامله قبول میکنه
ات: باشه*کلافه*
[فلش بک زمان حال]
ویو ا/ت
رفتیم جایی که قراره یونگی رو ببینیم و باهاش معامله کنیم...رسیدیم اونجا،همه بودیم..یونگی خیلی تغییر کرده بود جذابتر،خوشتیپپ تر و.....
ازش خوشم اومده بود ولی انگار ا زدیدن من زیاد خوشحال نشد و تظاهر به خوشحالی کرد.
مکس: من برای معامله یک شرطی دارم..
شوگا: چه شرطی*جدی*
(گایز کلا حرف های شوگا اینجا جدیه).
مکس: باید با ا/ت ازدواج کنی..
شوگا: چ..چی؟
*بچها پارت اولو گذاشتم حمایت کنید*
پارت 1
(علامت مادر شوگا + علامت پدر شوگا_)
ویو شوگا
امروز قراره برای معامله مواد مخدر برم پیش مکس نمیدونم ولی حس خوبی به این معامله ندارم ولی چه میشه کرد باید برم
+: پسرم مراقب خودت باش..
شوگا: چشم مادر
از وقتی که برادرم رفت من به جای پدرم رئیس باند مافیایی خودمون شدم..همه برام سر خم میکنن
از اینکه قدرت دارم خوشحالم..به غیر از من مکس کسی قوی نیست..مکس هم از من قوی تر ولی فعلا تا وقتی که این معامله انجام نشه هیچی نمیتونم به مکس بگم چون باعث دردسرم میشه..
من اگر بدون اینکه چیزی بشه با مکس معامله کنمو به خوبی همچی بگذره میتونم خیلی راحت شکستش بدم..
و هنوز از نقشه ای که کشیدم کسی باخبر نیست
بالاخره رسیدم جایی که با مکس قرار دارم امروز پدر من هم میاد..
[فلش بک دوساعت پیش]
ویو ات
ساعت دیگه تقریبا 8 شده رفتم پیش داداشم مکس
ات: سلام داداش خوبی؟
مکس: اره
مکس: ات بیا بشین میخوام ی چیزی بهت بگم..
من نشستم نمیدونم چرا ولی ی دلشوره بدی گرفتم
ات:خب بگو داداش میشنوم
مکس:ات قبلش باید قول بدی که نه نیاری به نفع خودته
ات: من نمیدونم چیه ولی وقتی میگی به نفع خودت چیزی نمیگم
مکس: خوبه
مکس: یونگی رو یادته؟
ات: اره
مکس: من امروز باهاش معامله دارم اگه به خوبی بگذره یونگی پر قدرت میشه و میتونه منو شکست بده..و تو باید با یونگی ازدواج کنی
ات: اخه داداش من نمیخوام با اون سنگ دل ازدواج کنم(دختره ی عنتر من جات بودم با کله قبول میکردم)
مکس: ات تو خودت قول دادی نه نگی ولی وقتی که تو با یونگی ازدواج کنی اون نمیتونه به من اسیبی بزنه
ات: یعنی حاضری یونگی به من اسیب بزنه به تو اسیبی نرسه*بغض*
مکس: نه ات اینجوری نیست عزیزم اون نمیتونه به تو اسیبی بزنه ولی اگه تو باهاش ازدواج نکنی من میمیرم
من اصلا دلم نمیخواست مکس بمیره چون من پدرو مادرمو از دست دادم و از دار دنیا فقط اونو دارم..به ناچار قبول کردم..
ات: باشه ولی من اصلا ازش خوشم نمیاد چون خودش گفت اگه یدفعه دیگه منو ببینه زندم نمیزاره چه برسه به اینکه بخوام زنش شم
مکس: اون بخاطر این معامله قبول میکنه
ات: باشه*کلافه*
[فلش بک زمان حال]
ویو ا/ت
رفتیم جایی که قراره یونگی رو ببینیم و باهاش معامله کنیم...رسیدیم اونجا،همه بودیم..یونگی خیلی تغییر کرده بود جذابتر،خوشتیپپ تر و.....
ازش خوشم اومده بود ولی انگار ا زدیدن من زیاد خوشحال نشد و تظاهر به خوشحالی کرد.
مکس: من برای معامله یک شرطی دارم..
شوگا: چه شرطی*جدی*
(گایز کلا حرف های شوگا اینجا جدیه).
مکس: باید با ا/ت ازدواج کنی..
شوگا: چ..چی؟
*بچها پارت اولو گذاشتم حمایت کنید*
۱۵.۳k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.