ازداوج اجباری part2
ات: اون منو بوسید!!!! ولی چه فایده وقتی نمی دونه من کیم! قطعا اگه می دونست این کارو نمی کرد که وقتی به خودم اومدم بهش گفتم : هی نامجون شی بهتره به خودت بیایو ببینی کی رو داری....
که باز هم به کارش ادامه داد و توجه ای به حرفم نکرد! الان یعنی منو اون میبینه یا خودم!
که به یه بدبختی اونو از خودم جدا کردم عصبی شده بودم! آخه کی تو اون موقعیت باشه دست رو دست میزاره
نامجون : اون فکر می کرد که اختیارم دست خودم نیست!!!! ولی کاملا بود! و می دونستم دارم چیکار می کنم اون واقعا تو زندگی من یه فرشته بوده! ولی نمی تونم با این کنار بیام چون اون هیچ وقت منو به چشم شوهرش نمیبینه و شایدم دلیل این که باهاش سرد باشم همینه! یا شایدم لونا بود! این فکرا رو تو سرم میگذروندم که یهو منو پس زد! بلند شد بره که دستشو گرفتم ولی گفت
ات: ولم کن
نامجون : برای چی باید ولت کنم
ات: چه دلیلی داره این کارات! بدون داری با کی این کارو می کنی من اون نیستم! ( که دستمو به زور از تو دستاش کشدیم بیرون و خواستم از در خروجی خارج شم که گفت).........
منتظر پارت بعد باشین 🥲😂
که باز هم به کارش ادامه داد و توجه ای به حرفم نکرد! الان یعنی منو اون میبینه یا خودم!
که به یه بدبختی اونو از خودم جدا کردم عصبی شده بودم! آخه کی تو اون موقعیت باشه دست رو دست میزاره
نامجون : اون فکر می کرد که اختیارم دست خودم نیست!!!! ولی کاملا بود! و می دونستم دارم چیکار می کنم اون واقعا تو زندگی من یه فرشته بوده! ولی نمی تونم با این کنار بیام چون اون هیچ وقت منو به چشم شوهرش نمیبینه و شایدم دلیل این که باهاش سرد باشم همینه! یا شایدم لونا بود! این فکرا رو تو سرم میگذروندم که یهو منو پس زد! بلند شد بره که دستشو گرفتم ولی گفت
ات: ولم کن
نامجون : برای چی باید ولت کنم
ات: چه دلیلی داره این کارات! بدون داری با کی این کارو می کنی من اون نیستم! ( که دستمو به زور از تو دستاش کشدیم بیرون و خواستم از در خروجی خارج شم که گفت).........
منتظر پارت بعد باشین 🥲😂
۵۳.۱k
۰۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.