پارت ۲
پارت ۲
فیک پری افسانه ای
^حالا یه گل که این حرف ها رو نداره
که یهو از طبقه بالا کلی بادکنک قرمز و سفید آزاد شد و بعدش اهنگ تولد گذاشتن
+وای فلیکس پشمام ریخت همچین انتظاری نداشتم
سریع بغلش کردم و بعد روی لبهاش بوسه کوتاهی زدم
^خب ا.ت میگم بریم بیرون دوری بزنیم
+مگه ماشین داری《متعجب》
^نه ولی اجاره کردم
+اوم باشه
رفتن بیرون از مال و سوار ماشینی که فلیکس اجاره کرده بود شدن و اون ماشین ون بود
داشتن به مسیر ادامه میدادن که ا.ت یک چیزی تو ماشین دید و باعث دعوا بین این دونفر شد و باعث شد که فلیکس حواسش پرت بشه و ماشین از جاده متفرق بشه و بوممممممممم
صاف رفتن تو تنه درخت
♤فلیکس ویو♤
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم بعد ۱۵ مین ا.ت گفت که این چیه این پشت روی صندلی و من گفتم نمیدونم شاید مال فرد قبلی هست که سوار این ماشین شده بود ولی ا.ت قانع نشد و ساک رو آورد و گذاشت روی پاهاش درش رو باز کردیم که دیدیم بلللللهههه کلی پول توشه و ا.ت وسوسه شده بود و داشت گناه میکرد
بحثمون شد سر اینکه من گفتم پول رو بزار سر جاش که وقتی خواستم ماشین رو برگردونم به صاحبش بدم ولی ا.ت میگفت نه پیش خودمون باشه اونکه نمیفهمه ما ساک رو ور داشتیم
گفت تو درک نمیکنی ما میتونیم با این پول از این مخمصه نجات پیدا کنیم و این بحث ادامه داشت که من حواسم از رانندگی پرت شد و تصادف کردیم و بعدش صدای سوت پیچید تو سرم
♤پایان ویو♤
شرط:۲۰ ❤️
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
فیک پری افسانه ای
^حالا یه گل که این حرف ها رو نداره
که یهو از طبقه بالا کلی بادکنک قرمز و سفید آزاد شد و بعدش اهنگ تولد گذاشتن
+وای فلیکس پشمام ریخت همچین انتظاری نداشتم
سریع بغلش کردم و بعد روی لبهاش بوسه کوتاهی زدم
^خب ا.ت میگم بریم بیرون دوری بزنیم
+مگه ماشین داری《متعجب》
^نه ولی اجاره کردم
+اوم باشه
رفتن بیرون از مال و سوار ماشینی که فلیکس اجاره کرده بود شدن و اون ماشین ون بود
داشتن به مسیر ادامه میدادن که ا.ت یک چیزی تو ماشین دید و باعث دعوا بین این دونفر شد و باعث شد که فلیکس حواسش پرت بشه و ماشین از جاده متفرق بشه و بوممممممممم
صاف رفتن تو تنه درخت
♤فلیکس ویو♤
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم بعد ۱۵ مین ا.ت گفت که این چیه این پشت روی صندلی و من گفتم نمیدونم شاید مال فرد قبلی هست که سوار این ماشین شده بود ولی ا.ت قانع نشد و ساک رو آورد و گذاشت روی پاهاش درش رو باز کردیم که دیدیم بلللللهههه کلی پول توشه و ا.ت وسوسه شده بود و داشت گناه میکرد
بحثمون شد سر اینکه من گفتم پول رو بزار سر جاش که وقتی خواستم ماشین رو برگردونم به صاحبش بدم ولی ا.ت میگفت نه پیش خودمون باشه اونکه نمیفهمه ما ساک رو ور داشتیم
گفت تو درک نمیکنی ما میتونیم با این پول از این مخمصه نجات پیدا کنیم و این بحث ادامه داشت که من حواسم از رانندگی پرت شد و تصادف کردیم و بعدش صدای سوت پیچید تو سرم
♤پایان ویو♤
شرط:۲۰ ❤️
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
۹.۱k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.